لال چند. از شاعران فارسی گوی هند و از لکهنوست و به سال 1267 ه. ق. درگذشته است. از اوست: روح جمشید برد رشک بمی نوشی ما که لب یار بود مایۀ بیهوشی ما. (از تذکره صبح گلشن ص 43). و رجوع به همان متن شود
لال چند. از شاعران فارسی گوی هند و از لکهنوست و به سال 1267 هَ. ق. درگذشته است. از اوست: روح جمشید برد رشک بمی نوشی ما که لب یار بود مایۀ بیهوشی ما. (از تذکره صبح گلشن ص 43). و رجوع به همان متن شود
مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بشر غیر جن و فرشته. (از اقرب الموارد). واحد آن انسی ّ و انسی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، اناس و اناسی ّ. (از اقرب الموارد). ج، اناسی و اناسی و اناسیّه و اناس. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ج، آناس و واحد انسی ّ برای مذکر و انسیّه برای مؤنث است ودر محیط المحیط و اقرب الموارد و المنجد جمع آن بخطا اناس و اناسی آمده. (از المرجع) : کان رجال من الانس. (قرآن 6/72) ، باز روییدن درخت از بن سپس بریدن. (منتهی الارب). بازروییدن درخت از بن پس از بریدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واتولیدن و رستن درخت پس ازبرش. (یادداشت مؤلف) ، بتازیانه درخستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بشر غیر جن و فرشته. (از اقرب الموارد). واحد آن اِنسی ّ و اَنَسی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، اُناس و اَناسی ّ. (از اقرب الموارد). ج، اَناسی و اناسی و اَناسیَّه و اناس. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ج، آناس و واحد اِنسی ّ برای مذکر و اِنسیَّه برای مؤنث است ودر محیط المحیط و اقرب الموارد و المنجد جمع آن بخطا اَناس و اناسی آمده. (از المرجع) : کان رجال من الانس. (قرآن 6/72) ، باز روییدن درخت از بن سپس بریدن. (منتهی الارب). بازروییدن درخت از بن پس از بریدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واتولیدن و رستن درخت پس ازبرش. (یادداشت مؤلف) ، بتازیانه درخستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
بعربی اسطوخودوس است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به اسطوخودوس شود، فروافتادن پشم و افکندن آن را (لازم و متعدی). (منتهی الارب) (آنندراج). فروافتادن و بریده شدن پشم و پر. فرو افکندن. پر و پشم را. (از اقرب الموارد). پر و پشم و موی بیفکندن حیوان و بیوفتیدن آن. (تاج المصادر بیهقی). پر یا پشم بیفکندن حیوان. (مصادر زوزنی) ، شاخه بیرون آوردن درخت صلیان و فروانداختن آن را، هنگام پشم ریختن رسیدن ستور را، پیشی گرفتن بر قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
بعربی اسطوخودوس است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به اسطوخودوس شود، فروافتادن پشم و افکندن آن را (لازم و متعدی). (منتهی الارب) (آنندراج). فروافتادن و بریده شدن پشم و پر. فرو افکندن. پر و پشم را. (از اقرب الموارد). پر و پشم و موی بیفکندن حیوان و بیوفتیدن آن. (تاج المصادر بیهقی). پر یا پشم بیفکندن حیوان. (مصادر زوزنی) ، شاخه بیرون آوردن درخت صلیان و فروانداختن آن را، هنگام پشم ریختن رسیدن ستور را، پیشی گرفتن بر قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
ضد وحشی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی نه راکب دیدم آنجا و نه راجل. منوچهری. که عمری شد که همجنسی ندیدم بجز وحشی دگر انسی ندیدم. (منسوب به نظامی).
ضد وحشی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : نه وحشی دیدم آنجا و نه انسی نه راکب دیدم آنجا و نه راجل. منوچهری. که عمری شد که همجنسی ندیدم بجز وحشی دگر انسی ندیدم. (منسوب به نظامی).
واحد انس. (از اقرب الموارد). واحد انس یعنی یک نفر آدم از مردم. (ناظم الاطباء). آدمی. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن جرجانی). مردم. انسان. یکی از مردم. یک انسان. یک آدمی. یک انس. (یادداشت مؤلف) : فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم الیوم انسیاً. (قرآن 27/19) هستم آبستن، لیکن ز چنان جنسی که نه اویستی جنی و نه خود انسی. منوچهری. بگوی من پذیرفته ام و پیمان کرده ام خدای تعالی را خاموشی، امروز با هیچ مردم سخن نخواهم گفت. (کشف الاسرار ج 6 ص 24). و سخنش روح افزای دل انسیان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 28). - انسی و جان، انس و جن: تو کعبۀ عجم شده او کعبۀ عرب او و تو هر دو قبلۀ انسی و جان شده. خاقانی. پدیدآرندۀ انسی و جانی اثرهای زمینی وآسمانی. نظامی. ج، اناسی ّ، اناسی، اناسیه، اناس. (منتهی الارب). ج، اناس و اناسی ّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسان و انس شود، خداوند ستور بانشاط شدن، یا خوش اهل گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خداوند ستور نشاطی گشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، گزیدن مار، گره گشادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گشادن گره. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، دراز کردن گره یا بند شتران. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دراز کردن پای بند شتران. (آنندراج). دراز کردن انشوطه عقال و گشودن آن. (از اقرب الموارد) ، ربودن چیزی را، استوار کردن، بی قصد گرفتن شتران را و راندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
واحد انس. (از اقرب الموارد). واحد انس یعنی یک نفر آدم از مردم. (ناظم الاطباء). آدمی. (آنندراج) (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن جرجانی). مردم. انسان. یکی از مردم. یک انسان. یک آدمی. یک انس. (یادداشت مؤلف) : فقولی انی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم الیوم انسیاً. (قرآن 27/19) هستم آبستن، لیکن ز چنان جنسی که نه اویستی جنی و نه خود انسی. منوچهری. بگوی من پذیرفته ام و پیمان کرده ام خدای تعالی را خاموشی، امروز با هیچ مردم سخن نخواهم گفت. (کشف الاسرار ج 6 ص 24). و سخنش روح افزای دل انسیان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 28). - انسی و جان، انس و جن: تو کعبۀ عجم شده او کعبۀ عرب او و تو هر دو قبلۀ انسی و جان شده. خاقانی. پدیدآرندۀ انسی و جانی اثرهای زمینی وآسمانی. نظامی. ج، اَناسی ّ، اَناسی، اَناسیَه، اُناس. (منتهی الارب). ج، اُناس و اَناسی ّ. (از اقرب الموارد). و رجوع به انسان و انس شود، خداوند ستور بانشاط شدن، یا خوش اهل گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خداوند ستور نشاطی گشتن. (تاج المصادر بیهقی) ، گزیدن مار، گره گشادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). گشادن گره. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، دراز کردن گره یا بند شتران. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). دراز کردن پای بند شتران. (آنندراج). دراز کردن انشوطه عقال و گشودن آن. (از اقرب الموارد) ، ربودن چیزی را، استوار کردن، بی قصد گرفتن شتران را و راندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)