جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انس

انس

انس
کسی که به او انس گرفته شود، گروه بسیار، مردم و قبیله که در یک جا مقیم باشند
انس
فرهنگ فارسی عمید

انس

انس
کسی که بدو انس گیرند، گروهی که در یک جا مقیم باشند، جمع آناس
انس
فرهنگ فارسی معین

انس

انس
بعربی اسطوخودوس است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به اسطوخودوس شود، فروافتادن پشم و افکندن آن را (لازم و متعدی). (منتهی الارب) (آنندراج). فروافتادن و بریده شدن پشم و پر. فرو افکندن. پر و پشم را. (از اقرب الموارد). پر و پشم و موی بیفکندن حیوان و بیوفتیدن آن. (تاج المصادر بیهقی). پر یا پشم بیفکندن حیوان. (مصادر زوزنی) ، شاخه بیرون آوردن درخت صلیان و فروانداختن آن را، هنگام پشم ریختن رسیدن ستور را، پیشی گرفتن بر قوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

انس

انس
مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بشر غیر جن و فرشته. (از اقرب الموارد). واحد آن اِنسی ّ و اَنَسی است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، اُناس و اَناسی ّ. (از اقرب الموارد). ج، اَناسی و اناسی و اَناسیَّه و اناس. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ج، آناس و واحد اِنسی ّ برای مذکر و اِنسیَّه برای مؤنث است ودر محیط المحیط و اقرب الموارد و المنجد جمع آن بخطا اَناس و اناسی آمده. (از المرجع) : کان رجال من الانس. (قرآن 6/72) ، باز روییدن درخت از بن سپس بریدن. (منتهی الارب). بازروییدن درخت از بن پس از بریدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). واتولیدن و رستن درخت پس ازبرش. (یادداشت مؤلف) ، بتازیانه درخستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

انس

انس
جَمعِ واژۀ انوس. (منتهی الارب). و رجوع به انوس شود
لغت نامه دهخدا