باک نداشتن از جواب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سطح فلزی که در معرض نقطۀ نفوذ الکتریسیتۀ پیل واقع شود، الکترد متصل به قطب مثبت در یک الکترولیت (جسمی که در اثر جریان الکتریسیته تجزیه شود مانند محلول نمک طعام، اسیدها، بازها و نمکها. (فرهنگ فارسی معین)
باک نداشتن از جواب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سطح فلزی که در معرض نقطۀ نفوذ الکتریسیتۀ پیل واقع شود، الکترد متصل به قطب مثبت در یک الکترولیت (جسمی که در اثر جریان الکتریسیته تجزیه شود مانند محلول نمک طعام، اسیدها، بازها و نمکها. (فرهنگ فارسی معین)
دوخته شدن بنیزه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، غیبت و بدگویی، رؤیای صادق، کسی که بر بام و دیوار کاه گل میمالد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا شود
دوخته شدن بنیزه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، غیبت و بدگویی، رؤیای صادق، کسی که بر بام و دیوار کاه گل میمالد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا شود
جمع واژۀ نزل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزهایی که پیش مهمان فرود آینده نهند: پوشیده بخطها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جملۀ انزال امیرمحمود فرستاده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 135). به ابواب تشریفات و انواع انزال و... او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 104). خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعدالتوی انزالهم. مولوی (مثنوی). و رجوع به نزل شود
جَمعِ واژۀ نُزل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). چیزهایی که پیش مهمان فرود آینده نهند: پوشیده بخطها و نامه ها و طرائف گرگان و دهستان جز از آنچه در جملۀ انزال امیرمحمود فرستاده بود. (تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 135). به ابواب تشریفات و انواع انزال و... او را و اتباع او را مراعات تمام فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 104). خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعدالتوی انزالهم. مولوی (مثنوی). و رجوع به نزل شود
تباهی. (غیاث اللغات) ، رای. تدبیر. شور. مشورت. (فرهنگ فارسی معین). اندیشه. قصد. میل. طرح. نقشه. (از یادداشتهای مؤلف) : دانستند که آن از نزعات شیطان است و کید دشمنان ایمان است و انداخت جهودان است. (تفسیر ابوالفتوح رازی). گفتند انداخت و کید ما باطل شد نومید شدنداز آنچه انداخته بودند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 97). اگر بر زعم و انداخت رافضیان گوییم، گوییم هیبت در دل کفار و غیرکفار از عمر بیشتر بود یا از علی که بر در سرایش فرمان نمی بردند. (کتاب النقض ص 136). این بود آمدن و رفتن ایشان و اتفاق بر وضع مذهب و انداخت آن سه ملعون. (کتاب النقض ص 327). غیرت الهی هرآینه بر اندیشۀ بغی تاختن آرد و قضیۀ انداخت او معکوس و رایت مراد او منکوس گرداند. (مرزبان نامه). این انداخت از حزم و پیش بینی دور است. (مرزبان نامه). - برانداخت، برانداز. برآورد. سنجش. تخمین: برانداختی کردم از رای چست که این مملکت برکه آید درست. نظامی. و رجوع به انداختن شود
تباهی. (غیاث اللغات) ، رای. تدبیر. شور. مشورت. (فرهنگ فارسی معین). اندیشه. قصد. میل. طرح. نقشه. (از یادداشتهای مؤلف) : دانستند که آن از نزعات شیطان است و کید دشمنان ایمان است و انداخت جهودان است. (تفسیر ابوالفتوح رازی). گفتند انداخت و کید ما باطل شد نومید شدنداز آنچه انداخته بودند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 97). اگر بر زعم و انداخت رافضیان گوییم، گوییم هیبت در دل کفار و غیرکفار از عمر بیشتر بود یا از علی که بر در سرایش فرمان نمی بردند. (کتاب النقض ص 136). این بود آمدن و رفتن ایشان و اتفاق بر وضع مذهب و انداخت آن سه ملعون. (کتاب النقض ص 327). غیرت الهی هرآینه بر اندیشۀ بغی تاختن آرد و قضیۀ انداخت او معکوس و رایت مراد او منکوس گرداند. (مرزبان نامه). این انداخت از حزم و پیش بینی دور است. (مرزبان نامه). - برانداخت، برانداز. برآورد. سنجش. تخمین: برانداختی کردم از رای چست که این مملکت برکه آید درست. نظامی. و رجوع به انداختن شود
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات
نیارش، بر چیده شدن، به هم خوردن، باز شدن گشوده شدن، برچیدگی، پراکنش پیوسته تفرق اتصالی) پراکنش خرده ها (اجزاء) بی آن که ویژگی خود را از دست دهند حل شدن باز شدن گشوده شدن، برچیده شدن تعطیل شدن متلاشی شدن، ضعف فتور استرخا، برچیدگی تعطیل، جمع انحلالات