جدول جو
جدول جو

معنی انخب - جستجوی لغت در جدول جو

انخب(اَ خَ)
ترسو. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
انخب
ترسو
تصویری از انخب
تصویر انخب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نخب
تصویر نخب
نخبه ها، برگزیده ها، برگزیده از چیزها، کنایه از دانایان، باهوش ها، جمع واژۀ نخبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انسب
تصویر انسب
مناسب تر، شایسته تر، درخورتر
فرهنگ فارسی عمید
(نَ خِ / نِ خَ)
جبان. (المنجد) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
فرزند بددل و لاغر آوردن. (منتهی الارب). فرزند بددل و ترسو آوردن. (ناظم الاطباء). فرزند بزدل آوردن. (از آنندراج). فرزند ترسو آوردن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(نَ خِب ب)
جبان. (اقرب الموارد) (المنجد). بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). نخب. نخب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُ خَ)
جمع واژۀ نخبه: از نخب ادب و غرر درر و لطایف نکت... نصیبی کافی و وافر حاصل کرده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 250). رجوع به نخبه شود
لغت نامه دهخدا
(نُ خُ)
جمع واژۀ نخیب. (از المنجد). رجوع به نخیب شود، جمع واژۀ نخب. (از منتهی الارب). رجوع به نخب شود
لغت نامه دهخدا
(نِ خَب ب)
بددل. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ خَب ب)
گربزتر. مراوغ تر.
- امثال:
اخب ﱡ من ضب ّ. و منه اشتقوا قولهم فلان خب ﱡ ضب ﱡ. (مجمع الامثال میدانی چ طهران ص 206)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
بادنجان. (برهان قاطع) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). بافراط خوردن آن جذام و صداع و بی خوابی آورد، و بعضی گویند عربی است. (برهان قاطع) (از هفت قلزم) (آنندراج). معرب آن انبج است. (از معرب جوالیقی ص 43 سطر 24). مغد. حیصل. حدق. و رجوع به بادنجان شود
لغت نامه دهخدا
(شَ خَ)
دراز. (منتهی الارب). طویل. (از اقرب الموارد). ج، شناخب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
مرد بی کمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مردی که کمان همراه ندارد. (از اقرب الموارد) ، ورترنجیده گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). انقباض. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
بزرگ و سطبر دندان. (آنندراج) (المنجد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ یُ)
جمع واژۀ ناب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
گوسپند راست سرون و خر افراشته گوش. (مهذب الاسماء) : تیس انصب، تکۀ ایستاده شاخ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). راست سرو. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) ، سپسایگی برگشتن و شتاب گذشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). واگردیدن. سپسایگی رفتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
خوارتر و مقهورتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). اذل و اقهر و اقتل. (از اقرب الموارد). الحدیث: ان انخع الاسماء عنداﷲ عزوجل ان یسمی الرجل باسم ملک الاملاک، ای اذلها و اقهرها و اقتلها لصاحبه. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ بُ)
میان دو پیوندنی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). شاید مقصور از انبوب باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مخفف انبوب است. (آنندراج). و رجوع به انبوب شود
لغت نامه دهخدا
(اَمْ بَ)
مرد درشت ستبراندام و تیره رنگ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
مشک. (مهذب الاسماء) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوعی از عطر. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). نوعی از بوی خوش. (منتهی الارب). مشک و گویند عطریست شبیه بدان و از آنست:
تعل ّ بالعنبر و الاناب
کرماً تدلّی من ذری الاعناب.
یعنی جاریه تعل شعرها بالاناب. (از تاج العروس از ذیل اقرب الموارد). و از آنست: لا مسک و لا اناب اطیب من نسک من اناب. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، فروخوابانیدن ناقه را جهت گشنی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). و لایقال ناخت من المجرد و لا اناخت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ خا)
متکبرتر.
- امثال:
انخی من دیک. (یادداشت مؤلف) ، گچ. (ناظم الاطباء). در برخی جاها به معنی اندود و کاه گل بکار رود. (از شعوری ج 1 ورق 103 الف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انسب
تصویر انسب
مناسبتر، همشکل تر، عالم تر، بسیار لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اناب
تصویر اناب
مشک، بویه (عطر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انبخ
تصویر انبخ
زفت اندام، خاک بسیار، سیاه تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخع
تصویر انخع
خوارتر زارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخاب
تصویر انخاب
فرزند دلیر آوردن، فرزند بزدل آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نخبه، برگزیدگان کون، دروستگانی، مرد بد دل جمع نخبه: ازنخب ادب و غرردر ولطایف نکت... نصیبی کافی ووافرحاصل کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیب
تصویر انیب
جمع ناب، نیش دندان ها ستبر دندان درشت دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکب
تصویر انکب
ستمکار، کجشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انب
تصویر انب
بادمجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انصب
تصویر انصب
استاده تر راست شاخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنخب
تصویر شنخب
دراز
فرهنگ لغت هوشیار