جدول جو
جدول جو

معنی انجیلین - جستجوی لغت در جدول جو

انجیلین(اَ لِ)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان با 341 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و چشمه و محصول آن غلات دیمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، کج رفتن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انجیلی
تصویر انجیلی
از درختان جنگلی که در جنگل های مرطوب می روید و بلندیش به چهار متر می رسد، برگ هایش تلخ و قابض است، برگ و پوست آن به سبب قابض بودن به شکل مرهم یا شیاف در بواسیر به کار می رود
دمیر آغاجی، آسوندار، انچیلو، انجیلو، توئی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
سوراخ کردن، سفتن
فرهنگ فارسی عمید
هورمونی که در بدن از سلول های لوزالمعده تراوش می شود و داخل خون می گردد و مواد قندی را در بدن تنظیم می کند، در پزشکی دارویی که برای بیماران مبتلا به دیابت تجویز می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انجیربن
تصویر انجیربن
درخت انجیر، میوه ای درشت و شیرین و گوشت دار به رنگ های زرد و قرمز که درون آن پر از دانه های ریز است، درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگ های شکاف دار و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
رجوع به اسکی لن شود، تیر، خار خرمابن، هرچه تیز باشد از شمشیر و کارد و مانند آن، نباتی بسیارشاخ که در آب ایستاده روید و از آن بوریا سازند. دوخ. (منتهی الارب). نی باشد که با آن حصیر و غربال کنند، اسل بفتح اول و ثانی بلغت عربی اسم نباتیست که از آن حصیر میبافند و در کنار آبها و زمین آبدار میروید و نر و ماده میباشد، نررا کولان نامند. و دانۀ او سیاه مایل باستداره و بزرگ تر از تخم ماده و گیاه او خشن و سطبرتر از ماده و هر دو را مزاج مرکب از برودت غالب و حرارت قلیل و محلل ورمها و ضماد او جهت استسقا و مالیخولیا و خاکستربیخ او قاطع نزف الدّم جمیع اعضا و محلل خنازیر و جهت حکه نافع و ثمرۀ ریزۀ او بقدر سه درهم با شراب جهت اسهال و نزف الدّم و با قوّۀ مدرّه و ضماد برگهای تازۀ متصل به بیخ او جهت گزیدن هوام و رتیلا نافع وثمر نوع غلیظ او بغایت منوم و تا پنج درهم او مورث سبات و مصلحش کلنگبین عسلی و فلافلی و حصیر دقیق او که ماده است جهت ابدان قویه و مستسقی و غلیظ او جهت ابدان یابسه مفید است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع بتذکرۀ ضریر انطاکی ج 1ص 44 و رجوع به نمص (ضرب من الاسل) شود. دیس. سمار. کولان. سخونوس الاّجامی. و نوعی از آن را اقسی خونس و نوع دیگر را اولوسخونس نامند
لغت نامه دهخدا
(اَ بُ)
درخت انجیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ رَ / رُو کَ دَ)
سوراخ کردن. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ سروری) (فرهنگ فارسی معین). سفتن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). تثقیب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش آبیک شهرستان قزوین با 105 تن سکنه. آب آن از قنات و زهاب رودخانه زرجه بستان و محصول آن غلات، بنشن و بادام است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
مزرعه ای در انار از رساتیق قم بوده است. (از تاریخ قم ص 137)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش با 122 تن سکنه. آب آن از رود خانه شاندرمن و محصول آن برنج، ابریشم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، بحجاز آمدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ز اقرب الموارد). به حجاز شدن. (مصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
انجام. یا در آخر آن برای وصف و نون برای اظهار وصفیت است. (از شعوری ج 1 ورق 123 الف)
لغت نامه دهخدا
(کَ مَ شِ کَ تَ)
پر کردن.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش مریوان شهرستان سنندج با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در اصطلاح شیمی و پزشکی، ماده ایست که در بدن تولید گردد و قند خون را منظم سازد. (فرهنگ فارسی معین) ، برداشتن چیزی را از جای وی. (منتهی الارب). از جای برداشتن. (ترجمان القرآن جرجانی) (آنندراج). چیزی را از جای خود برداشتن. (از اقرب الموارد) ، برخاستن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور با 374 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ وَ لَ)
یکی از دیار ربیعه در تهامه الیمن. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، حواله پذیرفتن. (دستورالاخوان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
درختی از تیره انجیلی ها که در جنگلهای شمال ایران وجود دارد. تو. توی. توئی آسوندار. (فرهنگ فارسی معین). درخت انجیلی تا اندازه ای سایه پسند است. جست فراوان میدهد ولی جستهای آن بهم جوش میخورند و چوب آن ارزش صنعتی خود را از دست میدهد. توانایی جوش خوردن شاخه های این درخت چنان است که با درختان دیگرنیز که نزدیک او روییده باشند گاهی جوش میخورد. چوب انجیلی بسیار سخت و دارای الیافی فشرده است از اینرو آنرا چوب آهن نیز مینامند. برای ساختن پایه های پل و ستون و قسمتهایی از ساختمانهای بندری و غیره که درداخل آب یا خاک مرطوب باید نصب شود مصرف میشود. از چوب انجیلی عصا، چوب سیگار، میانۀ قلیان و جز آن میسازند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 صص 182- 185) ، تنها شدن. انفراد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پنسیلین
تصویر پنسیلین
فرانسوی پا دریش
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای که در بدن از یاخته های لوزالمعده تراوش و داخل خون میشود و مواد قندی را در بدن تنظیم می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیربن
تصویر انجیربن
درخت انجیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
سوراخ کردن سفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به انیلین مایعی است بیرنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر میشود و درآب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است اگر مخلوط نیتر و بنزین و براده آهن و اسید استیک را تقطیر کنیم آنیلین بدست میاید
فرهنگ لغت هوشیار
درختی از تیره انجیلی ها که در جنگلهای شمالی ایران وجود دارد توتوی توئی آسوندار. امبورتل انجول. منسوب به انجیل
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی جرموجین جرموجین از نیامه گرفته می شود و چون بویی دلپذیر دارد در شیرینی پزی و ساختن بستنی به کار می رود در ایران فارسی گویان واژه ای وانیل یا نیامه را که از خانواده جر موج (ثعلب) است به جای وانیلین یا جرموجین به کار می برند ماده معطری که بشکل بلورهای ریز سوزنی شکل سفید رنگ سطح خارجی وانیل را پوشانده و بعلاوه از پوست میوه و سایر انساج گیاه وانیل استخراج میوشد و پس ازتبلور بشکل سوزنهای ریز سفید کوچک در میامد نام شیمیائیش آلدیید متوکسی - پروتو کاتشیک است بلورهایش در 84 درجه گرما ذوب میشود و بمقدار زیاد در آب گرم و بمقدار کم در آب سرد محلولند ولی در الکل و کلروفرم و اتر و روغن ها بخوبی محلول است بسیار معطر و دارای طعم سوزاننده است وانیلین علاوه بر آنکه بوی بسیار دلپذیری که دارد در قنادی معطر ساختن شکلات و نبات هاو غیره و در تهیه لیکورها مصرف میشود و دارای اثر نیرو دهنده و ضد عفونی کننده نیز میباشد سابقا نیز بعنوان تقویت نیروی باه وضد تشنج مصرف میشد. توضیح وانیلین را غالبا در بازار و تداول عامه وانیل مینامند
فرهنگ لغت هوشیار
ماده معطری که به شکل بلورهای ریز سوزنی شکل سفید رنگ سطح خارجی وانیل را پوشانده و به علاوه از پوست میوه و سایر انساج گیاه وانیل استخراج می شود و پس از تبلور به شکل سوزن های ریز سفید کوچک درمی آید، بسیار معطر و دارای طعم سوزاننده است
فرهنگ فارسی معین
مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می شود و در آب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانه آن در شیمی 2 NH 5 H 6 C است. اگر مخلوط نیترو بنزین و براده آهن و اسید استیک را تقطیر کنیم، آتیلین به دست می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انسولین
تصویر انسولین
((اَ سُ))
ماده ای است که در بدن تولید گردد و قند خون را منظم سازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجیربن
تصویر انجیربن
((~. بُ))
درخت انجیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجیردن
تصویر انجیردن
((اَ دَ))
انجیر، سوراخ کردن، سفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انجامین
تصویر انجامین
نهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آنیلین
تصویر آنیلین
رنگزا
فرهنگ واژه فارسی سره
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قسمتی از زمین های کشاورزی دهستان دشت سر بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
نام درختی جنگلی با نام علمی erisca arrotia
فرهنگ گویش مازندرانی