جدول جو
جدول جو

معنی انسولین

انسولین
هورمونی که در بدن از سلول های لوزالمعده تراوش می شود و داخل خون می گردد و مواد قندی را در بدن تنظیم می کند، در پزشکی دارویی که برای بیماران مبتلا به دیابت تجویز می شود
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انسولین

انسولین

انسولین
ماده ای که در بدن از یاخته های لوزالمعده تراوش و داخل خون میشود و مواد قندی را در بدن تنظیم می کند
فرهنگ لغت هوشیار

انسولین

انسولین
ماده ای است که در بدن تولید گردد و قند خون را منظم سازد
انسولین
فرهنگ فارسی معین

انسولین

انسولین
در اصطلاح شیمی و پزشکی، ماده ایست که در بدن تولید گردد و قند خون را منظم سازد. (فرهنگ فارسی معین) ، برداشتن چیزی را از جای وی. (منتهی الارب). از جای برداشتن. (ترجمان القرآن جرجانی) (آنندراج). چیزی را از جای خود برداشتن. (از اقرب الموارد) ، برخاستن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

ماندولین

ماندولین
ساز زهی با بدنۀ گلابی شکل، دستۀ کوتاه و چهار جفت سیم فولادی که با زخمه ای سه گوش نواخته می شود
ماندولین
فرهنگ فارسی عمید

لانولین

لانولین
فرانسوی روغن پشم ماده روغنی شکل نرم و زرد رنگ با بوی مخصوص پشم که از گوسفند گرفته میشود. لانولین تنها روغنیاست که مولکولهایش جذب آب میکنند و از این رو در ساختن کرم ها بکار میرود روغن پشم. چربی پشم
فرهنگ لغت هوشیار

ماندولین

ماندولین
سازیست شبیه سه تار که دارای هشت سیم است و تارهای آن مانند ویولن دو بدو هم صدا کوک و با ناخن و انگشت نواخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار