جدول جو
جدول جو

معنی انجیلی

انجیلی
از درختان جنگلی که در جنگل های مرطوب می روید و بلندیش به چهار متر می رسد، برگ هایش تلخ و قابض است، برگ و پوست آن به سبب قابض بودن به شکل مرهم یا شیاف در بواسیر به کار می رود
دمیر آغاجی، آسوندار، انچیلو، انجیلو، توئی
تصویری از انجیلی
تصویر انجیلی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با انجیلی

انجیلی

انجیلی
درختی از تیره انجیلی ها که در جنگلهای شمالی ایران وجود دارد توتوی توئی آسوندار. امبورتل انجول. منسوب به انجیل
فرهنگ لغت هوشیار

انجیلی

انجیلی
درختی از تیره انجیلی ها که در جنگلهای شمال ایران وجود دارد. تو. توی. توئی آسوندار. (فرهنگ فارسی معین). درخت انجیلی تا اندازه ای سایه پسند است. جست فراوان میدهد ولی جستهای آن بهم جوش میخورند و چوب آن ارزش صنعتی خود را از دست میدهد. توانایی جوش خوردن شاخه های این درخت چنان است که با درختان دیگرنیز که نزدیک او روییده باشند گاهی جوش میخورد. چوب انجیلی بسیار سخت و دارای الیافی فشرده است از اینرو آنرا چوب آهن نیز مینامند. برای ساختن پایه های پل و ستون و قسمتهایی از ساختمانهای بندری و غیره که درداخل آب یا خاک مرطوب باید نصب شود مصرف میشود. از چوب انجیلی عصا، چوب سیگار، میانۀ قلیان و جز آن میسازند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 صص 182- 185) ، تنها شدن. انفراد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

انجیلو

انجیلو
از درختان جنگلی که در جنگل های مرطوب می روید و بلندیش به چهار متر می رسد، برگ هایش تلخ و قابض است، برگ و پوست آن به سبب قابض بودن به شکل مرهم یا شیاف در بواسیر به کار می رود
دَمیر آغاجی، اَنجیلی، آسوندار، اَنچیلو، توئی
انجیلو
فرهنگ فارسی عمید

انجیلین

انجیلین
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان با 341 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و چشمه و محصول آن غلات دیمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) ، کج رفتن
لغت نامه دهخدا

انجیله

انجیله
جایی از رستاق وزواه از رساتیق قم بوده است. (از تاریخ قم 139) ، آماسیدن پوست، انحدر جلده. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). تورم و غلیظ شدن پوست. (از اقرب الموارد). برآماهیده شدن. (تاج المصادر بیهقی)، هضم شدن. گذشتن. (یادداشت مؤلف) : و خبزه (خبزالسلت) اذابرد... یبطی ٔ انهضامه و انحداره. (ابن البیطار).
- بطی ٔ الانحدار، دیرگذر. دیرگذار. (یادداشت مؤلف).
،
{{اِسم}} فرودآمدگی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

انجیله

انجیله
دهی است از بخش بانۀ شهرستان سقز با 112 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، زغال، کتیراو گزانگبین است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

انجیلق

انجیلق
دهی است از بخش ضیأآباد شهرستان ساوه با 418 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات، عدس و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

انثیلی

انثیلی
دادی. طیفی. (یادداشت مؤلف). رجوع به طیفی شود، سیر گشتن، سیراب گشتن، بازداشتن از تندی و غلبه و انسداد. (آنندراج). اقدام کننده بکاری را از آن کار بازداشتن. (از شعوری ج 1 ورق 123 الف) ، گستاخی نمودن، مانده کردن. (آنندراج). خسته و مانده کردن. (از شعوری) ، دلالت کردن. معلوم کردن، نصیحت دادن، برتافتن. (آنندراج) ، برگشتن، برگشتن و منصرف شدن امیدکننده از امیدش. متعدی آن انجالانیدن است. (از شعوری). و رجوع به انجالانیدن شود
لغت نامه دهخدا