- انتکاب
- در رنج افتادن به سختی افتادن کمان بردوش افکندن
معنی انتکاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گناه و معصیت کردن
گماشتگی، گماشتن، گمایش، به کار گماری
گزینش، گزینه
برانگیختن گرد و بر خواستن آن
پی در پی رسیدن
تاراج کردن به زور گرفتن
پی گم کردن
چاه روبی بیرون آوردن
سرنگون افتادن، نگونسار شدن، واژگون شدن
تخم کشتن، رنگین شدن به گل سرخ
گسستن پیمان، گسستن ریسمان، ریش ریش شدن بر گشتن از حاجت خود، گسسته شدن (ریسمان پیمان)، شکافتن، آهنگ پیوند کردن کوکب سفلی یا کوکب علوی، و پیش از آنکه تمام شود این سفلی راجع شود و باز گردد و آن پیوند شکافته آید
نقاب زدن
برپاشدن، به کاری قیام کردن، منصوب شدن
آویختن، هیزم چیدن، هیزم گرد آوردن
باز بستن خود را به کسی، نسبت داشتن، وابستگی
کشور یاری پشتیبانی و یاری دادن به کشور وا پس مانده
برگزیدن، انتخاب کردن، نخبه کردن، برگزیدن چیزی
گریستن سخت موییدن
ریختن آبگونه (مایع) گریستن ریختن، ریخته شدن
ریخته شدن، ریخته شدن آب و مانند آن
سرنگون شدن، نگونسار شدن، سرنگون افتادن
روبند بستن، نقاب زدن، روبنده بستن زنان
گسسته شدن، برگشتن از حاجت خود به سوی دیگر
نسبت داشتن، خود را به کسی نسبت دادن، پیوستگی، خویشی
منصوب شدن، برقرار شدن، به کاری اقدام کردن، برپا خاستن
پیاپی آمدن، پی در پی رسیدن، پیاپی آمدن کاری یا پیشامدی
انجام دادن کاری، به ویژه کاری نامشروع، سر زدن گناه از کسی، گناه کردن
برگزیدن، بیرون کشیدن و برگزیدن چیزی یا کسی از میان یک مجموعه