جدول جو
جدول جو

معنی انتساب

انتساب((اِ تِ))
نسبت داشتن، نسبت دادن، پیوستگی، خویشی
تصویری از انتساب
تصویر انتساب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با انتساب

انتساب

انتساب
نسبت داشتن، خود را به کسی نسبت دادن، پیوستگی، خویشی
انتساب
فرهنگ فارسی عمید

انتساب

انتساب
بازبستن خود را به کسی. (ناظم الاطباء). نسبت داشتن به کسی. (آنندراج) (غیاث اللغات). خویشتن را بکسی واخواندن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). تعزی. (تاج المصادر بیهقی). نسبت داشتن. خود را بکسی نسبت دادن. (فرهنگ فارسی معین). اعتزاء. (از اقرب الموارد) : انتسب الی ابیه، بازبست خود را بدان. (منتهی الارب). انتماء. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا