جدول جو
جدول جو

معنی انتقاص - جستجوی لغت در جدول جو

انتقاص
کم شدن، کمی، کم کردن، از حق کسی کاستن، از کسی عیب جویی کردن
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
فرهنگ فارسی عمید
انتقاص
(اِ)
کم کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
انتقاص
از حق کسی کم کردن
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
فرهنگ لغت هوشیار
انتقاص
((اِ تِ))
کم کردن. کم شمردن، کم شدن، ناقص شدن، کمی، نقصان
تصویری از انتقاص
تصویر انتقاص
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتقاش
تصویر انتقاش
برگزیدن کسی یا چیزی، از نقاش خواستن که چیزی نقش کند، نقش پذیرفتن
فرهنگ فارسی عمید
بحث کردن دربارۀ مقاله یا کتاب یا اثر هنری به طوری که خوبی ها و بدی هایش آشکار شود، عیب جویی، آشکار کردن عیب کسی، آشکار کردن عیب شعر، جدا کردن پول خوب از بد، نقد گرفتن پول، سره گرفتن، سره کردن
فرهنگ فارسی عمید
رفتاری عمدی که برای آزار و اذیت کسی به تلافی کار بد او انجام می شود، کینه کشیدن از کسی، کینه گرفتن، کینه توزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتقاض
تصویر انتقاض
شکستن عهد و پیمان، پیمان شکنی، عودت زخم پس از بهبود یافتن، باطل شدن طهارت بر اثر یکی از مبطلات، پاره شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
روبند بستن، نقاب زدن، روبنده بستن زنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
جابه جا کردن چیزی یا کسی، جا به جا شدن، تغییر کردن محل کار کارمند یا کارگر، سرایت کردن، در علم جامعه شناسی منتقل شدن از یک نظام اجتماعی به نظام اجتماعی دیگر مثلاً انتقال از فئودالیسم به سرمایه داری، در ریاضیات تبدیلی که در آن همۀ نقاط یک شکل مسطح با یک بردار تغییر مکان جا به جا می شوند، در علم اقتصاد منتقل کردن مبلغی از یک حساب به حساب دیگر، درک کردن و دریافت مطلبی، در موسیقی نوشتن یا اجرای یک قطعۀ موسیقی در مایۀ دیگر، مدلاسیون، کنایه از مرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتقاح
تصویر انتقاح
مغز بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتشاص
تصویر انتشاص
برکندن درختان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتعاص
تصویر انتعاص
خشم گرفتن، گرانبار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاص
تصویر انتفاص
دلهره ناآرامی، پا فشاری، همه را مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون کشیدن مغز، بر گزیدن پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاث
تصویر انتقاث
شتافتن، کندن
فرهنگ لغت هوشیار
سره کردن، تبه کردن، کاه ازدانه جداکردن: سره از ناسره جداکردن به گزینی سره کردن، نقد گرفتن پول، جدا کردن (خوب از بدیا کاه از گندم و مانند آن)، خرده گرفتن، به گزینی خرده گیری، شرح معایب و محاسن شعر یا مقاله یا کتابی با سنجش اثری ادبی یا هنری بر معیار یا عملی تثبیت شده، جمع انتقادات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاه
تصویر انتقاه
نیک در یافتن برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقار
تصویر انتقار
کنده کاری، باز کاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از التقاص
تصویر التقاص
برگرفتن دنبال کردن کار زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
نقاب زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
کینه کشیدن از کسی، کینه توزی، سزای کار بد را دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
از جائی به جائی شدن، کوچ کردن، نقل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان شکنی، پیچ و تاب گرفتن از ریسمان شکستن گسیختن (تاب رسن پیمان و جز آن)، تباه شدن، پیمان شکنی پیمان گسلی، جمع انتقاضات
فرهنگ لغت هوشیار
نگارستن نگاشتن، نگاراندن نقش پذیرفتن نگار بستن: انتقاش صور، جمع انتقاشات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتقاء
تصویر انتقاء
((اِ تِ))
پاک کردن، بیرون آوردن مغز از استخوان، برگزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
((اِ تِ))
کینه کشیدن، خونخواهی، کینه توزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
((اِ تِ))
از جایی به جایی رفتن، کوچ کردن، وا گذاری، نقل مکان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقاض
تصویر انتقاض
((اِ تِ))
شکستن، به هدر دادن، تباه نمودن، تباه شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقاش
تصویر انتقاش
((اِ تِ))
نقش پذیرفتن، نگار بستن، جمع انتقاشات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقاد
تصویر انتقاد
((اِ تِ))
خالص کردن، جدا کردن خوب از بد، خرده گرفتن، برشمردن درستی ها و نادرستی های یک اثر ادبی یا هنری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقاب
تصویر انتقاب
((اِ تِ))
روبند زدن، نقاب زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتقاد
تصویر انتقاد
خرده گیری، سخن سنجی، نکوهش، سره کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقال
تصویر انتقال
ترابرد، جابجایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتقام
تصویر انتقام
تلافی، کین خواهی، ریمنی، تاوان گیری
فرهنگ واژه فارسی سره