جدول جو
جدول جو

معنی انتفاع - جستجوی لغت در جدول جو

انتفاع
سود یافتن، نفع گرفتن
تصویری از انتفاع
تصویر انتفاع
فرهنگ لغت هوشیار
انتفاع
((اِ تِ))
سود بردن، نفع کردن، نفع بردن، حقی که به موجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد اما نمی توان آن را به شخص ثالث انتقال داد، جمع انتفاعات
تصویری از انتفاع
تصویر انتفاع
فرهنگ فارسی معین
انتفاع
نفع گرفتن، سود بردن
تصویری از انتفاع
تصویر انتفاع
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انتفاعی
تصویر انتفاعی
سود آوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
خاستن، برخاستن، بلند شدن، بالا آمدن، بلندی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاع
تصویر استفاع
برانگیختگی، تاسه مندی، لاغری، دگر رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
افراشتگی، بلندی، بلندا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از التفاع
تصویر التفاع
چادرسرکردن، گیاهناکی زمین، دگرگون شدن رنگ، درپیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفال
تصویر انتفال
بیزاری جستن، دور گردیدن، در خواستن در خواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاص
تصویر انتفاص
دلهره ناآرامی، پا فشاری، همه را مکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاش
تصویر انتفاش
سیخ شدن مو، بال گشودن - از هم باز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاذ
تصویر انتفاذ
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاد
تصویر انتفاد
نیستاکی نیست گرداندن، همه را برگرفتن، شیر نوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
آماسیدن باد آوردن باد کردن بر آماسیدن آماس کردن ورم کردن ظماسیدن، آماس ورم، جمع انتفاخات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاج
تصویر انتفاج
شکارخواهی برانگیختن شکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتفاء
تصویر انتفاء
نیست شدن، از میان رفتن، نیستی، نابودی ،دور شدن، یکسو گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتشاع
تصویر انتشاع
بر کشیدن، دارو به بینی کردن، به زور کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
بازداشتن، امتناع، برکندن
فرهنگ لغت هوشیار
بخشش خواستن، سود خواستن، آب و گیاه خواستن بطلب آب و علف و منفعت و احسان شدن، طلب عطا و بخشش طلب صله
فرهنگ لغت هوشیار
دورشدن به کناررفتن، رانده شدن، نیست شدن، درآمدن، آهسته سخنی ژرف سخنی دور شدن بر کنار گشتن، باز داشته شدن رانده شدن، در ایستادن در آمدن، خوض پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
فاصلۀ عمودی چیزی نسبت به یک سطح، بلندی مثلاً ارتفاع قلۀ دماوند نسبت به سطح زمین ۶۱۷۰ متر است
بالا آمدن، برآمدن، بلندی گرفتن، بلند شدن، بلند مرتبگی، رفعت
رفع شدن، از بین رفتن
در کشاورزی کنایه از محصول، عایدی، درآمد
در علم ریاضی پاره خطی عمودی که از قاعدۀ یک شکل هندسی تا رٲس آن شکل ترسیم شده باشد
در ادبیات در فن بدیع آوردن اسم یا صفتی در شعر و بالا بردن آن به صورت درجه به درجه، برای مثال قطره باران گشت و باران سیل و سیل انگیخت رود / رود دریا گشت و دریا می شود طوفان نوح (علی نقی کمره ای - لغتنامه - ارتفاع)،
در علم منطق سلب، نفی، نبودن
در علم نجوم زاویۀ میان یک جرم آسمانی تا صفحۀ افق که نهایتاً ۹۰ درجه است
در علم جغرافیا فاصلۀ عمودی هر نقطه نسبت به سطح آب های آزاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگی های یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار می گیرد، برکندن، از جای بیرون کشیدن، برکنده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندفاع
تصویر اندفاع
دور شدن، برکنار شدن، به یک سو رانده شدن، بازداشته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انتجاع
تصویر انتجاع
به طلب نیکویی و احسان شدن، بخشش خواستن، در طلب آب و علف رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
((اِ تِ))
برخاستن، بلند شدن، جمع آوری محصول، بلندی، اوج، فاصله بین رأس تا ضلع روبرو، حاصل زراعت، بلندی سطح زمین نسبت به سطح دریا، فاصله ستاره از افق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتفاخ
تصویر انتفاخ
((اِ تِ))
ورم کردن. نفخ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتفاء
تصویر انتفاء
((اِ تِ))
نابود شدن، از میان رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتزاع
تصویر انتزاع
((اِ تِ))
جدا کردن، کندن، گرفتن، درآوردن جزیی از یک کل، جمع انتزاعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انتجاع
تصویر انتجاع
((اِ تِ))
به طلب نیکویی واحسان شدن، در طلب آب و علف رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندفاع
تصویر اندفاع
((اِ دِ))
دور شدن، برکنار شدن، بازداشته شدن، برکنار شدن، در ایستادن، درآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتفاع
تصویر ارتفاع
Elevation, Height
دیکشنری فارسی به انگلیسی
возвышение , высота
دیکشنری فارسی به روسی