جدول جو
جدول جو

معنی اندفاع

اندفاع((اِ دِ))
دور شدن، برکنار شدن، بازداشته شدن، برکنار شدن، در ایستادن، درآمدن
تصویری از اندفاع
تصویر اندفاع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اندفاع

اندفاع

اندفاع
دورشدن به کناررفتن، رانده شدن، نیست شدن، درآمدن، آهسته سخنی ژرف سخنی دور شدن بر کنار گشتن، باز داشته شدن رانده شدن، در ایستادن در آمدن، خوض پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار

اندفاع

اندفاع
دور شدن، برکنار شدن، به یک سو رانده شدن، بازداشته شدن
اندفاع
فرهنگ فارسی عمید

اندلاع

اندلاع
بیرون آمدن زبان، بیرون آمدن شمشیر، کلان شدن شکم، فروهشتن شکم، افروخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار

انتفاع

انتفاع
سود بردن، نفع کردن، نفع بردن، حقی که به موجب آن می توان از ملک دیگری استفاده کرد اما نمی توان آن را به شخص ثالث انتقال داد، جمع انتفاعات
انتفاع
فرهنگ فارسی معین

انتفاع

انتفاع
سود یافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). سود و نفع گرفتن. (آنندراج). سود برداشتن. (مصادر زوزنی). نفع گرفتن. (مؤید الفضلاء) (غیاث اللغات). سودمند گشتن. (تاج المصادر بیهقی). سودبردن. سود گرفتن. سود یافتن. (فرهنگ فارسی معین).
- انتفاع الاخیار باعدائهم، از کتب جالینوس است که بعربی ترجمه شده. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 118).
لغت نامه دهخدا

انخفاع

انخفاع
دوتاه یا مسترخی و باریک گردیدن از گرسنگی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). دوتا شدن و گویند مسترخی شدن از گرسنگی و نازک و باریک شدن. (از اقرب الموارد). یقال: انخفعت کبده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا