- انتفاخ(اِ)
برآماسیدن چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). باد گرفتن. آماهیده شدن. (مصادر زوزنی). آماسیدن. بردمیده شدن. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). پربار شدن و آماسیدن. (غیاث اللغات). باد آوردن. باد کردن. برآماسیدن. آماس کردن. ورم کردن. آماسیدن. (فرهنگ فارسی معین). آماهیدن. منتفخ شدن. تورم. (یادداشت مؤلف).
