جدول جو
جدول جو

معنی انتفاج

انتفاج(اِ)
بلند گردیدن هر دو پهلوی ستور. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). بالا آمدن دو پهلوی شتر. (از اقرب الموارد). بیرون آمدن تهیگاه چهارپای از بسیاری خوردن و جز آن. (تاج المصادر بیهقی). پر شدن تهیگاه چاروا از خوردن بسیار. (یادداشت مؤلف). یقال انتفج جنباه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، از جایی بجایی رفتن، مردن. درگذشتن. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح اداری) کارمندی را از وزارتخانه، اداره یا دایره ای، بوزارتخانه، اداره یا دایرۀ دیگر فرستادن. (فرهنگ فارسی معین). انتقال دادن. منتقل کردن
لغت نامه دهخدا