نوشتن و نسخه گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نسخه گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). نسخت گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). نسخه برداشتن. نوشتن از روی متنی. (فرهنگ فارسی معین). نقل کردن از کتابی حرف بحرف. (از اقرب الموارد) ، یاری دادن. نصرت دادن. (فرهنگ فارسی معین) : انتصر علی عدوه، یاری داد او را بر دشمنش. (ناظم الاطباء) ، پیروزی یافتن. پیروز شدن. غالب گردیدن. (فرهنگ فارسی معین) ، استظهار. (از اقرب الموارد)