ترسیدن بشب. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترسیدن در هنگام شب. (از اقرب الموارد). بترسیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، آمپول. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تزریق شود
ترسیدن بشب. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترسیدن در هنگام شب. (از اقرب الموارد). بترسیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، آمپول. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تزریق شود
انبعاج سحاب، واشدن ابر و بازماندن باران. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنچه در میان دو گره گیاه است و بطریق استعاره بهر چیز توخالی که مستدیر باشد گویند، مانند نی، و از آنست انبوب الماء که به قنات آب گویند. (از اقرب الموارد). نی که از میان خالی باشد. (غیاث اللغات). هر چیز مجوف مانند نی (نای). (فرهنگ فارسی معین) ، راه در کوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خیابان درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رسته ای از درخت. (از اقرب الموارد) ، زمین بلند، راه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، لوله (آب و غیره). (فرهنگ فارسی معین) : شرب من انبوب الکوز، یعنی از لولۀ آن. (از اقرب الموارد) : پس او درشکم پرورش یافته ست ز انبوب معده خورش یافته ست. (بوستان). ج، انابیب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). - انابیب الریه، مخرجهای دم و نفس. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
انبعاج سحاب، واشدن ابر و بازماندن باران. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آنچه در میان دو گره گیاه است و بطریق استعاره بهر چیز توخالی که مستدیر باشد گویند، مانند نی، و از آنست انبوب الماء که به قنات آب گویند. (از اقرب الموارد). نی که از میان خالی باشد. (غیاث اللغات). هر چیز مجوف مانند نی (نای). (فرهنگ فارسی معین) ، راه در کوه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، خیابان درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رسته ای از درخت. (از اقرب الموارد) ، زمین بلند، راه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، لوله (آب و غیره). (فرهنگ فارسی معین) : شرب من انبوب الکوز، یعنی از لولۀ آن. (از اقرب الموارد) : پس او درشکم پرورش یافته ست ز انبوب معده خورش یافته ست. (بوستان). ج، انابیب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). - انابیب الریه، مخرجهای دم و نفس. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
تمام گشاده شدن در: انبلق الباب، تمام گشاده شد در. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). چهارطاق شدن در. (یادداشت مؤلف). گشاده شدن در. (تاج المصادر بیهقی)
تمام گشاده شدن در: انبلق الباب، تمام گشاده شد در. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). چهارطاق شدن در. (یادداشت مؤلف). گشاده شدن در. (تاج المصادر بیهقی)
بلا و سختی رسیدن. (آنندراج). رسیدن بر مردم سختی و بلا. (ناظم الاطباء). رسیدن سختی و بلا بر قوم. (ازمنتهی الارب). داهیه بر مردم رسیدن. (از اقرب الموارد) ، انتض العرجون (و هو ضرب من الکماه) ، اذا کان یتقشر من اعالیه و یقال هو ینتض عن نفسه کما تنتض الکماه الکماه و السن السن اذا خرجت فرفعتها عن نفسها. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)
بلا و سختی رسیدن. (آنندراج). رسیدن بر مردم سختی و بلا. (ناظم الاطباء). رسیدن سختی و بلا بر قوم. (ازمنتهی الارب). داهیه بر مردم رسیدن. (از اقرب الموارد) ، انتض العرجون (و هو ضرب من الکماه) ، اذا کان یتقشر من اعالیه و یقال هو ینتض عن نفسه کما تنتض الکماه الکماه و السن السن اذا خرجت فرفعتها عن نفسها. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد)