- انبا
- جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها، جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها
معنی انبا - جستجوی لغت در جدول جو
- انبا
- خبر دادن، آگاه ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیدار کردن، فراموش کردن
توشه دان، زنبیل
جمع نبل، تیرها تیر دادن، آموزش تیر اندازی، تیر راستبر گرداندن
شریک
به آب رسیدن چاه کن، آب برآوردن
شتاب کردن، اسرع
شریک، رفیق، همتا مثل، محبوب معشوق
جای نگهداری کالا، جای انباشتن غله یا چیز دیگر
کم و اندک
درهم و بر هم گفتن
رویاندن، رستن فروماندن در راه، واپس ماندن از کاروان، بریده شدن رویانیدن، رستن گیاه
پدر (کشیش)، راهنما، آگاهاندن، دوری، جدایی، راندن، جمع نباء، خبرها، آگاهیها، داستانها، خبر دادن، آگاهانیدن آگهی دادن، آگاه کردن
رویانیدن، روییدن، رستن گیاه
همکار، شریک، همتا، همراه، قرین
کیسۀ بزرگ که از پوست دباغی شدۀ بز یا گوسفند درست کنند
جای انباشتن غله، ابزار، کالاهای تجاری و امثال آن، انباشته، بن مضارع انباشتن و انباردن و انباریدن، خس و خاشاک و سرگین چهارپایان و چیزهای دیگر که روی هم انباشته کرده باشند
کیسه ای بزرگ، شکم، بطن
شریک، انباز، هوو
شریک، دوست، مانند، همتا، محبوب، معشوق
جای انباشتن، کود، استخر، تالاب
همباز، شریک، هوو، برای مثال زاین قبه که خواهران انباغی / هستند در او چهار هم زانو (ناصرخسرو - ۱۶۳)
نانوا، آنکه نان می پزد و می فروشد، نان فروش
پوران پسران جمع ابن پسران، اخلاف سعد بن زید مناف بن تمیم بجز دو پسرش کعب و عمرو. این قبیله در ریگزار الدهنا سکونت داشتند، اخلاف مهاجران ایرانی که در یمن تولد یافته اند، در دوره خلافت عباسی اخلاف نخستین طرفداران سلسله عباسی را (ابنا) مینامیدند که مختصر (ابنا الدعوه) باشد، یا ابنای انس و جن. مردمان و پریان. یا ابنای بشر. آدمی زاد گان. یا ابنای جنس. هم جنسان. یا ابنای جهن. انسان و حیوان و نبات. یا ابنای درزه. مردمان فرومایه و دون. یا ابنای دهر. ابنا (ی) روزگار یا ابنای روزگار. مردم عالم، مردمان همزاد و هم عصر. یا ابنای زمان. مردم روزگار اهل روزگار خلق، مردمان هم زاد و هم عصر. یا ابنا (ی) سبیل، جمع ابن سبیل راهگذاران مردم کاروانی که در زاد و بوم خویش توانگر بوده و اکنون در سفر بی برگ و درویش مانده اند. یاابنا (ی) سلطنت. پسران شاه. یا ابنا (ی) عصر. ابنا (ی) روزگار یا ابنا (ی) نوع. آحاد و افراد نوعی از انواع، مردمان. یا ابنا (ی) وطن. هم وطنان هم میهنان
جمع حبیب حبیبان دوستان: (درد احبا نمی برم به اطبا) (سعدی)
جمع ادیب، ادب دهندگان
آشی که از بن پزند
جمع عبء سنگین ها بارها
جمع طبیب پزشکان
جمع لبیب، خردمندان، پرمغزان، نوعی خوراک که عبارتست از دل و جگر قیمه کشیده و در روغن بریان کرده، حسره الملوک، قلیه پوتی