معنی انبات - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با انبات
انبات
- انبات
- رویاندن، رستن فروماندن در راه، واپس ماندن از کاروان، بریده شدن رویانیدن، رستن گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
انبات
- انبات
- رستن گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رُستن. (مصادر زوزنی). برُستن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
اسبات
- اسبات
- آسودگی آسودن، شنبگی که یهودان آیین شنبه را پاس دارند، خوابزمستانی زمخواب، جمع سبت، آسایش ها، روزگاران، شنبه ها
فرهنگ لغت هوشیار