یکی از ایالات کشور حبشه واقع در شمال دریاچۀ تسانا. مرکز آن شهر غندارات است که در سابق پایتخت حبشه بود. (از لاروس) (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به قاموس الاعلام ج 2 ص 1037 شود
یکی از ایالات کشور حبشه واقع در شمال دریاچۀ تسانا. مرکز آن شهر غندارات است که در سابق پایتخت حبشه بود. (از لاروس) (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به قاموس الاعلام ج 2 ص 1037 شود
جمع واژۀ مهد. (از اقرب الموارد و ذیل آن) (از منتهی الارب). جمع واژۀ مهده. (از منتهی الارب). زمینهای بلند و یا زمینهای پست وهموار و نرم. (از آنندراج). و رجوع به مهد شود
جَمعِ واژۀ مُهْد. (از اقرب الموارد و ذیل آن) (از منتهی الارب). جَمعِ واژۀ مِهَده. (از منتهی الارب). زمینهای بلند و یا زمینهای پست وهموار و نرم. (از آنندراج). و رجوع به مُهْد شود
جمع واژۀ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه). - اموات احمر، کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
جَمعِ واژۀ میت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مردگان. درگذشتگان: و تواتر دخلها و احیاء اموات بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه). - اموات احمر، کنایه از مقتولان و شهیدان. (غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به میت شود.
گویند: ما امقته عندی، او دشمن داشته شده است در نزدمن و ما امقتنی له، من او را دشمن گرفتم و صیغۀ امقت را بعضی صیغۀ تعجب دانسته و بعضی از باب افعال گفته اند. (ناظم الاطباء)
گویند: ما امقته عندی، او دشمن داشته شده است در نزدمن و ما امقتنی له، من او را دشمن گرفتم و صیغۀ امقت را بعضی صیغۀ تعجب دانسته و بعضی از باب افعال گفته اند. (ناظم الاطباء)
گندا شدن گوشت. (تاج المصادر بیهقی). گندیدن. گندیده شدن. بوی گرفتن گوشت، توانگر شدن پس از درویشی. (از منتهی الارب) ، سوختن از گرمای نیمروز، به نیمروز رسیدن، با زن بهیره نکاح کردن، متلون شدن در نرمی خوی و درشتی آن. (منتهی الارب)
گندا شدن گوشت. (تاج المصادر بیهقی). گندیدن. گندیده شدن. بوی گرفتن گوشت، توانگر شدن پس از درویشی. (از منتهی الارب) ، سوختن از گرمای نیمروز، به نیمروز رسیدن، با زن بهیره نکاح کردن، متلون شدن در نرمی خوی و درشتی آن. (منتهی الارب)