- امسا
- تباه انگیزی، شبانگاه کردن، در شبانگاه شدن
معنی امسا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سال حاضر، سال جاری
چنگ در زدن، باز ایستادن، خودداری کردن از خوردن غذا بازایست خود داشت وایستادن، زفتی، خشکی (یبوست) باز ایستادن، خودداری کردن از خوردن غذا، چنگ در زدن تشبث کردن، خاموش شدن، باز داشتن، نگاهداشتن، خودداری، کم خواری، بخل خست زفتی. یا امزجه در غذا. کم خوردن
پرواسیدن: به دست چیزی راسودن بسودن
فرونشستن چون فرونشستن آماس
پلاسها، جاده ها
سالی که در آن هستیم، سال جاری، در سالی که در آن هستیم، در سال جاری
خودداری از غذا خوردن، بخل، خست، زفتی، بازایستادن، چنگ درزدن
پنجمین پنجم (واژه های فارسی)
اشک آب چشم اشک چشم دمع
نامهای آفریدگار جل جلاله، جمع اسم، نام ها، دانش ها نام نهادن نامگذاری روانه کردن، جمع اسم. نامها، جمع آن اسامی، معارف حقایق علوم. یا اسما اعلام. یا اسما حسنی. اهم نامهای الهی که تعداد آنها را نود و نه دانسته اند. یا اسما خاص
دستینه، دستنوشت
رام کننده و افسونگر، چشم بد
ولیکن
محو کردن ناپدید کردن از میان بردن چیزی
شکم راندن، فزونی، راه بردن
بد مزه، مزه ندارد
یک چشم، گردنده، هموار
جمع امیر، پارسی تازی گشته میران، میرکان، فرماندهان، امیران، فرماندهان، سرداران، گوارا کردن، سود رساندن
جمع امین، امینان، امانت داران، در منی فرود آمدن، جایی در راه، هنج، خون ریختن، آب دادن، زنهار دادن، معتمدان، استواران، کسانی که بر آنان اعتماد کنند
تقریر کردن، دیکته، طریقه نوشتن کلمات، درست نویسی، رسم الخط ،نویساندن، گفتن که دیگری بنویسد، از یاد نوشتن، مطلبی را که معلم میگوید و شاگرد مینویسد، پر کردن، مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد
روده ها، جمع معا، جمع معی
دست، دستینه نهادن، روا داشت، روان کردن، فرمان را گذرانیدن، راندن، جایز داشتن، علامتی که پای نامه یا سند گذارند، نام خود که در زیر ورقه نویسند، در گذرانیدن
دیر کردن، واپس انداختن، دور کردن، زمان دادن، پس افکندن ،امری را عقب انداختن
اسم ها، نامها، جمع واژۀ اسم
مطلبی را تقریر کردن که دیگری بنویسد، مطلبی که معلم بگوید و شاگرد بنویسد، طریقۀ نوشتن کلمات، درست نوشتن
حمل بر فراموشی کردن، چیزی را از یاد بردن
ارس، سرو کوهی، درختی خودرو و بلند از خانوادۀ سرو با چوبی سخت و برگ های مرکب که در کوه ها و کنارۀ جنگل ها می روید و پوست آن مصرف دارویی دارد، عرعر، ابهل، وهل، ارجا، مای مرز