جدول جو
جدول جو

معنی امرپذیر - جستجوی لغت در جدول جو

امرپذیر
(بَ نَ / نِ)
پذیرندۀ فرمان. قبول کننده امر. (فرهنگ فارسی معین) ، سبک ابرو، سبک ریش، سبک چشم از جریان آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ج، مرط، مرطه. (ناظم الاطباء) ، گرگ برکنده موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) ، تیر بی پر یا تیر پرافتاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیر بی پر. (مهذب الاسماء) ، موی ریخته. (مصادر زوزنی). آنکه موی اندک دارد بر بناگوش. (مهذب الاسماء). ج، مرط و جج، امراط و مراط. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاطرپذیر
تصویر خاطرپذیر
دلپذیر، دل پسند، دلخواه، پسندیده، مرغوب، آنچه انسان بپسندد و به آن دل ببندد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارپذیر
تصویر کارپذیر
کارپذیرنده، آنکه شغل و عمل قبول می کند، اثرپذیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذرپذیر
تصویر عذرپذیر
عذرپذیرنده، آنکه پوزش می پذیرد و عذر و بهانه را قبول می کند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ / اُو)
قابل پرداخت
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
خلل پذیر، مغموم و آشفته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
قابل ارتجاع. (یادداشت بخط مؤلف) :
کمان تا فزونتر بود خم پذیر
فزون باشدش سختی زخم تیر.
اسدی.
پایم چو دو لام خم پذیر است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(طِ پَ)
دلپذیر. مورد علاقه واقع شونده. جلب توجه کننده. دلکش:
لب آراست سرخیل خاقان سریر
بشیرین سخنهای خاطرپذیر.
هاتفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ اَ کَ)
آنچه از دیگری نور گیرد. مستنیر. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
متاء ثر پذیرنده و دریافت کننده اثر چیزی یا کسی که اثر موء ثری را قبول میکند و می پذیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورپذیر
تصویر نورپذیر
آنچه که از دیگری نور گیردمستنیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امر پذیر
تصویر امر پذیر
فرمان پذیر پذیرنده فرمان قبول کننده امر
فرهنگ لغت هوشیار
تاثیرپذیر، کنش پذیر، متاثر، منفعل
متضاد: فاعل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
يمكن تصديقه
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
Believably, Credulously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
de manière crédible, de manière crédule
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
信じられるように , 信じやすく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
یقین کے ساتھ , آسانی سے ایمان رکھنے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
বিশ্বাসযোগ্যভাবে , সহজেই বিশ্বাসী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
kwa kuaminika, kwa urahisi kuamini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
inandırıcı bir şekilde, kolayca inanan bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
믿을 수 있게 , 잘 믿는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
правдоподобно , доверчиво
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
glaubhaft, gläubig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
विश्वसनीय तरीके से , आसानी से विश्वास करने वाले तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
dengan dapat dipercaya, dengan mudah percaya
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
น่าเชื่อถือ , เชื่อง่าย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
geloofwaardig, geloofzaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
de manera creíble, crédulamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
credibilmente, credulamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
de maneira crível, credulamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
可信地 , 轻信地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
wiarygodnie, łatwowiernie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
правдоподібно , довірливо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باورپذیر
تصویر باورپذیر
בצורה שניתן להאמין , בהיסח הדעת
دیکشنری فارسی به عبری