- امدوحه
- ستایه (مدیحه)
معنی امدوحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افسانه شگفت سخن، کار نو، فرگفت افسانه سخن شگفت حدیث، کار نو، جمع احادیث
بادپیچ تاب، آلاکلنگ، دشت
اول روز، صباح، بامداد
تز، مسئله ای که مطرح کنند
فراخسال، آبخیز (زمینی را گویند که پر آب و گیاه باشد)
این زمان این عهد همین عصر
پند ناب
اندوه غم
اندود کرده انداییده، مطلا و مفضض شده، تدهین شده
از نام های تازی، چز کپی میمون بوزینه میمون، جمع حمدونگان
در این زمان، در این عصر
اندود شده، کاهگل مالی شده، آب زرداده شده
افسانه، حادثۀ عجیب، ذکر، نام، حادثه، پیشامد
مهره گلو
آنچه در زیر است در زیر جمله اسمی) آنچه زیر اوست آنچه بعد از اوست: بمحشر آدم و مادونه با هم همه زیر لوایت دست برهم. (اسرارنامه)
مونث ممدود
میمون، پستانداری پشمالو و شبیه انسان با دست های بلند که معمولاً روی درختان زندگی می کند، بوزینه، چز
یاد اندوه های گذشته
داروها، ج دوا
ستودن
مادری: مادر بودن
غم و غصه
جوانمرد گشتن راد گشتن
ستایش شده، ستوده شده
گیاهانی که برای خوش طعم، خوش مزه یا خوش بو کردن غذا به کار می روند، در پزشکی دوا
غم، غصه، دلگیری، گرفتگی دل
مدونه در فارسی مونث مدون نپیکنیده گرد آوریده مونث مدون: این کتاب که من تصنیف میکنم اگر مشتمل بر غیر این معنی و مقصود بودی از فنون آداب و صنوف اشعار مدونه بسیار آسانتر بودی جمع مدونات
ثنا، آفرین، مدحت، ستایش