- امدادی
- منسوب به امداد، در ورزشهای دو و میدانی و دوچرخه سواری نوعی از مسابقه است که چندین با فاصله های معینی در یک مسیر ایستاده با کمک یکدیگر آن مسافت را طی کنند
معنی امدادی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وسیله ای کیف مانند که در آن مداد، خودکار و امثال آن را نگه داری می کنند
نیاکانی منسوب به اجداد آنچه پیوسته و مربوط به نیاکان است
هرزیدی فریاتیک
منسوب به اجداد، آن چه پیوسته و مربوط به نیاکان است
یاری رسانی
مهلت خواستن، مدد کردن، کمک کردن، یاری دادن
مدد کردن، یاری دادن، کمک کردن
مددها، یاری ها، کمک ها، یار و یاورها، فریادرس ها، جمع واژۀ مدد
شماری، چندی
اجتهاد
خرده سنجی، ریشخند، جهانرهایی زبانزد سوفیگری منسوب به ابدال. سمت و صفت ابدال فقر ترک وارستگی، ظرافت و تمسخر
منسوب به ابداع یا امور ابداعی. اموری که مقارن ماده باشد و آن دو گونه بود یکی ابداعی باشد با لذات مانند مفارقات که مبادی اولی وجودند و دیگر آنچه ابداعی بالحد باشد مانند مقادیر و اعداد. یا جسم ابداعی. یا معلول ابداعی
معلمی آموزگاری استاد بودن، بالاترین مقام آموزشی دانشگاه پایین تر از آن دانشیاری است، حذاقت مهارت ماهری نیک دانی، زیرکی حیله تدبیر چاره مکر
درد چشم، بدرد آمدن چشم
منسوب به اشتداد یا حرکت اشتدادی. نوعی از حرکت در کیف
منسوب به بغداد -1 مربوط به بغداد ساخته بغداد، از مردم بغداد اهل بغداد، جمع بغادده (بغاده)
صبح و صبحگاهان، وقت طلوع فجر، صباح، پیش از طلوع آفتاب
کسانی
یاری رسان
راستا
بویه فروش، کشتیبان
شرکت (در امور مادی و معنوی) همکاری همدستی
دراز و کشیده شدن، طول مد وکشش، کشیدگی و درازی
منسوب به امهات مربوط به امهات
مرداد
منسوب به امرا
به گونه رمن نیروهای پشتیبان
منسوب به انفاد ارسالی: وجوه انفادی اقمشه انفادی، جمع انفادیات
ترکی سر رشته داری یکی از مناصب وابسته به سر رشته داری قشون