هزوارش امد یا امد پهلوی، همو بمعنی همیشه، الی الابد. در عربی بمعنی غایت و منتهی شی ٔ و اجل است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). هنگام. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (شعوری) (ناظم الاطباء). زمان. (برهان قاطع) (شعوری) (آنندراج) (ناظم الاطباء). موسم. (برهان قاطع). (ناظم الاطباء). وقت. (انجمن آرا) (آنندراج) : این دستگاه لقمۀ تو دیر بر نداشت امد جدایی آمد و شد دستگاه شک. سوزنی (از آنندراج). - امد مدید و عهد بعید، یعنی زمان دراز و مدت طویل. (آنندراج)
هزوارش امد یا امد پهلوی، همو بمعنی همیشه، الی الابد. در عربی بمعنی غایت و منتهی شی ٔ و اجل است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). هنگام. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج) (شعوری) (ناظم الاطباء). زمان. (برهان قاطع) (شعوری) (آنندراج) (ناظم الاطباء). موسم. (برهان قاطع). (ناظم الاطباء). وقت. (انجمن آرا) (آنندراج) : این دستگاه لقمۀ تو دیر بر نداشت امد جدایی آمد و شد دستگاه شک. سوزنی (از آنندراج). - امد مدید و عهد بعید، یعنی زمان دراز و مدت طویل. (آنندراج)
شهری است از بلاد جزیره بین دجله و فرات از دیار ’بکر’ دارای درختان بسیار و کشاورزی و باره ای بسیار محکم. (از روضات الجنات ص 464) پایتخت موزویوتامی (دیاربکر). (ناظم الاطباء). درناظم الاطباء امد ضبط شده. در المسالک و الممالک ابن خردادبه و معجم البلدان و منتهی الارب ’آمد’ است. رجوع به آمد در همین لغت نامه و معجم البلدان شود
شهری است از بلاد جزیره بین دجله و فرات از دیار ’بکر’ دارای درختان بسیار و کشاورزی و باره ای بسیار محکم. (از روضات الجنات ص 464) پایتخت موزویوتامی (دیاربکر). (ناظم الاطباء). درناظم الاطباء اَمِدَ ضبط شده. در المسالک و الممالک ابن خردادبه و معجم البلدان و منتهی الارب ’آمد’ است. رجوع به آمد در همین لغت نامه و معجم البلدان شود