- الماس (دخترانه و پسرانه)
- نام سنگی قیمتی
معنی الماس - جستجوی لغت در جدول جو
- الماس
- سنگی گرانبها را گویند که عبارت است از کربن خالص متبلور در هندوستان و برزیل و برخی کشورهای دیگر که به شکل کریستال در دکانها به رنگهای مختلف دیده میشود
- الماس
- سنگی بی رنگ، گران بها، تشکیل شده از کربن خالص، با ضریب شکنندگی بالا و توان پراکندگی زیاد. سخت ترین جسم شناخته شده است
- الماس
- گرفته شده از یونانی، از سنگ های گرانبها و کمیاب که دارای سختی و درخشندگی خاصی می باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شبیه الماس، تراشیده شده مانند الماس
پنج شدن پنج تاشدن پنج تایی
جمع رمس، گو رها
آفتابناکی رماندن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
لابه، خواهش
پنهان کردن ناپدید کردن
داغداغان
فرانسوی گهر کیا (عنصر)
فرود آمدن، بالندگی فرود آمدن فرو آمدن
نگریستن و زیرچشمی نگاه کردن
جستن چیزی، تضرع، خواهش، طلب کردن چیزی
جامه نهادن جامه پوشاندن
آشوب انگیزی تبه انگیزی
بر ماسیدن پر ماسیدن (دست مالیدن به چیزی)
دست مالی مانند کوران بهر سوی برای جستن چیزی
خمس ها یک پنجم ها، جمع واژۀ خمس
با زاری و اصرار از کسی چیزی خواستن
مرتکب گناهان کوچک شدن، فرود آمدن امر به کسی، نزدیک شدن کودک به سن بلوغ، در علوم ادبی معنی یا مضمونی را از شعر کسی گرفتن و با عبارت دیگر بیان کردن
یونانی تازی گشته زنبک زرد گونه ای زنبق که آن را زنبق زرد نیز گویند
آبگین یخدار
آنچه الماس بر آن نشانده باشند، مرصع به الماس
مانند الماس، برنده مثل الماس، درخشان مانند الماس، کنایه از تیغ، شمشیر و سنان
کسی که الماس می تراشد، کسی که پیشه اش تراش دادن الماس است، آنچه الماس را می تراشد
نامه ای که مانند الماس برنده باشد، نامۀ تند و تهدیدآمیز