- الفنجیده
- اکتسابی
معنی الفنجیده - جستجوی لغت در جدول جو
- الفنجیده
- اندوخته، جمع کرده شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع کردن، اکتساب
گرد آوردن جمع کردن اندوختن، کسب کردن
جمع کردن، گرد آوردن، اندوختن، الفختن، الفخدن، الفاختن، الفغدن، الفندن، الفیدن، برای مثال خوی نیکو و داد را بلفنج / کاین دو سیرت ز خوی احرار است (ناصرخسرو - ۲۸۵) ، میلفنج دشمن که دشمن یکی / فزون است و دوست از هزار اندکی (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۶)
جای اندوختن و گرد آوردن، محل ذخیره، برای مثال الفنجگاه توست جهان زاینجا / برگیر زود زاد ره محشر (ناصرخسرو - ۴۶)
ریزه ریزه شده ریز ریز شدن، آزرده زخم خورده
ریزریزشده، زخم خورده، آزرده، زخمی، برای مثال زمین خسته از خون انجیدگان / هوا بسته از آه رنجیدگان (نظامی۵ - ۷۹۷)