جدول جو
جدول جو

معنی الدام - جستجوی لغت در جدول جو

الدام
(اِ)
دایم شدن تب. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). همیشگی کردن تب بر کسی، الدمت علیه الحمی. (از منتهی الارب) (از آنندراج). یکبندی شدن تب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الهام
تصویر الهام
(دخترانه)
فکری که به طور ناگهانی در ذهن پیدا می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
پیش رفتن در کاری، به کاری دست زدن، پا پیش گذاشتن در امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندام
تصویر اندام
تن، بدن، جسم، قد و قامت، در علم زیست شناسی عضو بدن، عضوی که ظاهر باشد، کنایه از قاعده و روش صحیح، کنایه از کار آراسته و بانظام
اندام دادن: کنایه از آراستن، نظم و ترتیب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
قدم ها، اندازه های پا از سر انگشت تا پاشنه، گام ها، کارها، عمل ها، جمع واژۀ قدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الزام
تصویر الزام
لازم گردانیدن، واجب کردن، واجب ساختن کاری بر کسی، برعهده قرار دادن، لازم گردانیدن بر خود یا بر دیگری، اجبار، ملازم شدن، همراه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
کشتن کسی به عنوان مجازات، نیست کردن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از المام
تصویر المام
مرتکب گناهان کوچک شدن، فرود آمدن امر به کسی، نزدیک شدن کودک به سن بلوغ، در علوم ادبی معنی یا مضمونی را از شعر کسی گرفتن و با عبارت دیگر بیان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهام
تصویر الهام
در دل افکندن، تلقین کردن، اندیشه ای که به صورت ناگهانی در ذهن بیاید، القای امری از جانب خداوند در دل انسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الجام
تصویر الجام
پارسی تازی شده لگام نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهدام
تصویر اهدام
جمع هدم، جامه های کهنه، گلیم های پشمینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندام
تصویر اندام
بدن و تن، کالبد، جسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکدام
تصویر اکدام
گروگان گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الهام
تصویر الهام
در دل افکندن، اندر دل افکندن، وحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الحام
تصویر الحام
فربهیدن گوشت نو آوردن، گوشت خوراندن، دانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الذام
تصویر الذام
بر آغالاندن برانگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
واداشت بایاندن نا گزیراندن فراچوانش گردن گیر کردن وا داشتن وادار کردن بعهده کسی قرار دادن، لازم کردن واجب کردن، اثبات، جمع الزامات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از السام
تصویر السام
جستن به جست و جو برآمدن، چشانیدن، آموزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المام
تصویر المام
فرود آمدن، بالندگی فرود آمدن فرو آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
جمع قدم، در کاری پیش رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
نیست گردانیدن، کشتن، نیست کردن، معدوم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الداب
تصویر الداب
خوی، کار، شیوه
فرهنگ لغت هوشیار
بر جایی ابر، برگ آوردن درخت، هی کردن هین کردن شتر، خاکریزی (معین) همیشه بودن ساکن و پا بر جا بودن، رام ساختن خاک ریزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
((اِ))
دست به کاری زدن، دلیری کردن، دلیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از المام
تصویر المام
((اِ))
به حد بلوغ رسیدن، گناه صغیره کردن، فرود آمدن امر بر کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الهام
تصویر الهام
((اِ))
در دل افکندن، در دل افتادن، جمع الهامات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
((اَ))
جمع عدم، نیست ها، نیستی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
((اِ))
نیست کردن، نابود گردانیدن، تهیدست شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الزام
تصویر الزام
((اِ))
وادار کردن، به عهده کسی قرار دادن، لازم گردانیدن، واجب کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
((اَ))
جمع قدم، گام ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اردام
تصویر اردام
((اِ))
همیشه بودن، ساکن و پابرجا بودن، رام ساختن، خاک ریزی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعدام
تصویر اعدام
جان ستاندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از الهام
تصویر الهام
یان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اندام
تصویر اندام
عضو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقدام
تصویر اقدام
دست زدن
فرهنگ واژه فارسی سره