- التقام
- او باریدن فرو خوردن راز گفتن فرو بردن اوباردن بدم درکشیدن
معنی التقام - جستجوی لغت در جدول جو
- التقام
- فروبردن لقمه، باسرعت لقمه در دهان نهادن و فرو بردن
- التقام ((اِ تِ))
- فرو بردن، اوباردن، به دم در کشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تلافی، کین خواهی، ریمنی، تاوان گیری
برچیدن، از زمین برداشتن
برگرفتن دنبال کردن کار زشت
دیدار کردن، به هم رسیدن، به هم پیوستن دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
روی بستن روبند نهادن
بر هم خوردن خیزابه (خیزابه موج)
دست به گردن زدن و در بر گرفتن، ملازم شدن به امری
جوش خوردن زخم، پیوسته شدن
دهانبند نهادن دهان بندبستن لثام بستن
بهم آمدن سر بهم آوردن پیوسته شدن: التیام استخوانها، سازواری کردن میان دو چیز بهم پیوستن، بهم پیوستگی، جمع التیامات. یا التیام جراحت. بهبود یافتن زخم بهم بر آمدن جراحت
بهم پیوند زدن، سازگاری میان دوچیز، بهبودی یافتن زخم
یکباره خوردن برگشتن رنگ
کینه کشیدن از کسی، کینه توزی، سزای کار بد را دادن
آگاه و دیده ور شدن به چیزی، جمع کردن مطالب از جاهای مختلف و گردآوردن آن ها در یک جا، دانه چیدن مرغ
دهان بند بستن، بوسه دادن، بوسیدن
ملازم شدن، همراه شدن، ملزم شدن به امری، عهده دار شدن کاری، در علوم ادبی اعنات
به هم پیوستن و سر به هم آوردن و بهبود یافتن زخم، به هم پیوند دادن، سازش دادن، سازگاری میان دو چیز
التیام یافتن: سر به هم آوردن زخم، علاج شدن، بهبود یافتن
التیام یافتن: سر به هم آوردن زخم، علاج شدن، بهبود یافتن
جوش خوردن و پیوستن دو چیز به هم، جوش خوردن و به هم آمدن زخم
برچیدن، برگرفتن، مضمون و مطلبی را از جایی گرفتن
رفتاری عمدی که برای آزار و اذیت کسی به تلافی کار بد او انجام می شود، کینه کشیدن از کسی، کینه گرفتن، کینه توزی
Comeuppance, Retaliation, Vengeance
возмездие , одинаковость , месть
Strafe, (DE) Vergeltung, Rache
помста , подібність
zemsta, (PL) zemsta
报应 , 相同 , 复仇