جدول جو
جدول جو

معنی التحام

التحام((اِ تِ))
به هم پیوستن، به هم چسبیدن، جوش خوردن (زخم یا چیز دیگر)
تصویری از التحام
تصویر التحام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با التحام

التحام

التحام
جوش خوردن و پیوستن دو چیز به هم، جوش خوردن و به هم آمدن زخم
التحام
فرهنگ فارسی عمید

التحام

التحام
کفشیر گرفتن جراحت و سر استوار کردن آن. (منتهی الارب). پیوسته شدن جراحت. (تاج المصادر بیهقی). با یکدیگر پیوستن جراحت. (مصادر زوزنی).
لغت نامه دهخدا

اقتحام

اقتحام
گزینش بر گزیدن، ستمگری، خوار داشت، فرود ستادگان، به سختی درافتادن، درد سر، درافکندن، سر زده رفتن در آمدن بی اندیشه در امری داخل شدن، خود را بسختی در افکندن خویشتن را بمشقت انداختن بسختی در افتادن: اقتحام معارک، جمع اقتحامات
فرهنگ لغت هوشیار

التقام

التقام
او باریدن فرو خوردن راز گفتن فرو بردن اوباردن بدم درکشیدن
التقام
فرهنگ لغت هوشیار