- التحا
- ریش بر آوردن لحیه پیدا کردن
معنی التحا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جوش خوردن زخم، پیوسته شدن
پیوستن به کسی
پوشه نهادن خود ردپوشیدن دواجیدن (دواج لحاف: گویش تبری) دواج بر خود پیچیدن
هده یافت (هده) هده خود گرفتن
کافر شدن، بی دین شدن
گراییدن، ناگزیر گرداندن
درنوردیدن
پوست بازکردن، ریش درآوردن ریش بر آوردن لحیه پیدا کردن
ملحق شدن، به کسی پیوستن
جوش خوردن و پیوستن دو چیز به هم، جوش خوردن و به هم آمدن زخم
از بن کندن
در پیچیدن پیچ خوردن پیچیده شدن، پیچیدگی پیچش خمیدگی
دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
پناه بردن پناه جستن پناهیدن، (التجا بسایه دیواری کردم) (گلستان)، پناه
پناه بردن، پناهنده شدن، پناه گرفتن
دیدار کردن، یکدیگر را دیدن، به هم رسیدن، برخورد کردن
التقای ساکنین: در نحو عربی، کنار هم قرار گرفتن دو حرف ساکن در یک یا دو کلمه
التقای ساکنین: در نحو عربی، کنار هم قرار گرفتن دو حرف ساکن در یک یا دو کلمه
پیچ خوردن، پیچیده شدن، درهم پیچیدن، پیچیدگی، تا خوردن، خمیدگی
سپرده داران از اصطلاحات اداری عهد صفوی مرادف تحویلداران