جدول جو
جدول جو

معنی التقا

التقا
دیدار کردن، یکدیگر را دیدن، به هم رسیدن، برخورد کردن
التقای ساکنین: در نحو عربی، کنار هم قرار گرفتن دو حرف ساکن در یک یا دو کلمه
تصویری از التقا
تصویر التقا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با التقا

التقا

التقا
دیدار کردن بهم رسیدن یکدیگر را دیدن همدیدار شدن، پیوستن، یا التقاء ساکنان (ساکنین)، بر خورد دو حرف ساکن (دو صامت) بهم که در عربی روا نیست مثلا در فیلم (لام و میم) و در فارس (راء و سین) که عرب ناگزیر فیلم (بکسر لام) و فارس (بکسرراء) تلفظ کند
فرهنگ لغت هوشیار

التقا

التقا
التقاء:
اجتماع ماه بود امروز و استقبال بخت
کاوفتاد این ذره را با چون تو خورشید التقا.
خاقانی.
رجوع به التقاء (مادۀ بعد) شود
لغت نامه دهخدا

ارتقا

ارتقا
برشدن برآمدن بالارفتن، برکشیدن بالابردن با رفتن بر با رفتن به با بر شدن، بر رفتن بلند بر آمدن پرشدن، صعود، آنست که شاعر صفتی آغاز کند و به مراتب با رود: (در سراب افتد اگر یک قطره خون از لبت چشمه را آب حیاتش زاید و خیزد نبات) یا قانون نشوء و ارتفاء. قانون تکامل (نظریه داروین)
فرهنگ لغت هوشیار

استقا

استقا
آب از چاه بر کشیدن آب کشیدن، آب خواستن طلب آب، نوشاندن آب و شراب
استقا
فرهنگ لغت هوشیار

التقام

التقام
او باریدن فرو خوردن راز گفتن فرو بردن اوباردن بدم درکشیدن
التقام
فرهنگ لغت هوشیار