جدول جو
جدول جو

معنی اقیاء - جستجوی لغت در جدول جو

اقیاء
(اِ تِ)
بقی آوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احیاء
تصویر احیاء
رونق دادن، شب زنده داری کردن، شب را به عبادت گذراندن، در تشیع، هر یک از شب های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان که در آن شب زنده داری و عبادت می کنند، شب قدر، در علم شیمی ترکیب شدن جسم با هیدروژن، در کشاورزی آباد کردن زمین کشاورزی، کنایه از بهبود بخشیدن حال یا وضع کسی یا چیزی، زنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
حی ها، زندگان، جمع واژۀ حی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقیال
تصویر اقیال
سروران، رؤسا
فرهنگ فارسی عمید
مانده شدن، مانده کردن درمانده کردن مانده کردن خسته کردن، مانده شدن دشوار شدن کاربر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
دور گردانیدن، برگزیدن، دورکردن، به دور فرستادن، به پایان رسیدن، راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقیان
تصویر اقیان
جمع قین، آهنگران
فرهنگ لغت هوشیار
زنده شدن، نو جان شدن، جان گرفتن، جمع حی، زندگان، قبیله ها خاندانها. زنده کردن زنده گردانیدن، آباد کردن زمین زراعت کردن اراضی موات، شب را بعبادت گذرانیدن، زندگی زندگی از نو. یا شبهای احیاء. شبهای نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان (نزد شیعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقیاء
تصویر اشقیاء
تیره بختان جمع شقی بدبختان تیره روزان تبه روزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقداء
تصویر اقداء
باز گشتن، مزه دار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قرء، پساوند ها خوانا کردن، خواندن آموختن، دشتان شدن، پاکدشتانی (دشتان حیض)، درود رساندن خوانا کردن خوانا گردانیدن خواندن آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقساء
تصویر اقساء
سخت گردانیدن گناه دل را، سنگدلی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قفا، پس گردن ها پشت سر ها به پیروی داشتن، برگزیدن، فزونی نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقماء
تصویر اقماء
فربه شدن ستور، خوار و حقیر کردن کسی را، به شگفت آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
گشت و گذار، تهی شدن شکم، توانگری، بی توشگی، زبانزدی در چامه سرایی و آن چنان است که پساوند (قافیه) ناجورآرند چون خورد و برد، ریسمان رنگارنگ بافتن، خالی شدن سرای، بپایان رسیدن قوت، سپری شدن، بی نیاز شدن، غنی گردیدن، تهی دست شدن، نیازمند گردیدن، (ازاضداد)، بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد، یکی از عیوب قافیه است و آن اختلاف حرکت حذو و توجیه است. نخستین مانند: هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده دوم مانند: بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقویاء
تصویر اقویاء
جمع قوی، نیرومندان، زورمندان، توانایان، زورآوران، مقابل ضعفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقیاد
تصویر اقیاد
جمع قید، بندها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقیال
تصویر اقیال
بزرگواران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقراء
تصویر اقراء
((اِ))
خواندن، خواندن را یاد گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعیاء
تصویر اعیاء
((اِ))
خسته کردن، دشوار شدن کار بر کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشیاء
تصویر اشیاء
جمع شیء، چیزها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشقیاء
تصویر اشقیاء
جمع شقی، سیه روزان، بدبختان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
((اَ))
جمع حی، زندگان، قبیله ها، خاندان ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقصاء
تصویر اقصاء
((اِ))
دور کردن، راندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقواء
تصویر اقواء
((اِ))
در جای خشک و خالی فرود آمدن، به پایان رسیدن توشه، نیازمند شدن، تهی دست شدن، از عیوب قافیه وآن اختلاف حرکت حذو و توجیه است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
((اِ))
زنده کردن، آباد کردن زمین، شب را به عبادت گذرانیدن، شب زنده داری کردن، زندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتقیاء
تصویر اتقیاء
جمع تقی، پرهیزکاران، پارسایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
زندگان، زنده داری، زنده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
Resuscitation, Revitalization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
одинаковость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
(DE) Wiederbelebung, (DE) Revitalisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
подібність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
(PL) reanimacja, (PL) rewitalizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
相同
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از احیاء
تصویر احیاء
(PT) ressuscitação, (PT) revitalização
دیکشنری فارسی به پرتغالی