- اقوام
- تیره ها
معنی اقوام - جستجوی لغت در جدول جو
- اقوام
- جمع قوم، خویشان، طایفه ها
- اقوام
- قوم ها، خویشاوندان ها، همسرها، زن ها، جمع واژۀ قوم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته جام ها
جمع رومی، رومیان جمع رومی رومیان
نمونه ها
دست زدن
جمع عام، سال ها سالیان جمع عام سالها سالیان
چشم پوشیدن، خوار شمردن، بازشدن ابر
جمع قول، سخنها، گفتارها
جمع قوع، تلمبارها (انبارهای خشک کردن گندم و برنج و میوه ها)، جمع قاع، زمین های پست، دراز کوه ها
جمع قوط، رمه های گوسپند
جمع قوس کمانها
جمع قوت، خوردنی
جمع قوب، چوزه ها جوجگان
گشت و گذار، تهی شدن شکم، توانگری، بی توشگی، زبانزدی در چامه سرایی و آن چنان است که پساوند (قافیه) ناجورآرند چون خورد و برد، ریسمان رنگارنگ بافتن، خالی شدن سرای، بپایان رسیدن قوت، سپری شدن، بی نیاز شدن، غنی گردیدن، تهی دست شدن، نیازمند گردیدن، (ازاضداد)، بافتن ریسمانی که تارهای آن در باریکی و کلفتی مختلف باشد، یکی از عیوب قافیه است و آن اختلاف حرکت حذو و توجیه است. نخستین مانند: هر وزیر و شاعر و مفتی که اوطوسی بود چون نظام الملک و غزالی و فردوسی بود. که فردوسی را با طوسی قافیه آورده دوم مانند: بفرق چمن ابر گسترد پر بفرش زمرد فروریخت در
جمع قلم، تیرهای منگیا (منگیا قمار)، خامه ها کلک ها، ریز کالاها جمع قلم خامه ها کلکها. (اقلا) لااقل کمینه کمترین: اقلا چند کلمه بگویید. توضیح این کلمه فصیح نیست. زیرا (اقل) غیر منصرف است و قبول تنوین نمیکند و بجای آن در عربی (لااقل) و در فارسی (دست کم) مستعمل است، جمع قلم
جمع قسم، جزها، درجه ها
جمع قزم، فرومایگان
جمع قدم، در کاری پیش رفتن
درگیر کردن درافکندن به سختی در میان آوردن ناگاه کسی را در کاری افکندن بی اندیشه، در افکندن بسختی
نمونه ها، انواع، قلم
عام ها، سال ها، جمع واژۀ عام
قول ها، قلب سپاه در میدان جنگ ها، جمع واژۀ قول
قدم ها، اندازه های پا از سر انگشت تا پاشنه، گام ها، کارها، عمل ها، جمع واژۀ قدم
قسم ها، بخش ها، بهره ها، نصیب ها، جمع واژۀ قسم
قوس ها، تیرانداز ها، خمیدگی ها، کمان ها، جمع واژۀ قوس
پیش رفتن در کاری، به کاری دست زدن، پا پیش گذاشتن در امری
قوت ها، توان ها، نیروها، زورها، فیضهای خداوند، خوراک ها، خوردنی ها، طعام ها، روزی ها، جمع واژۀ قوت
جمع قول، گفتارها
جمع قوت، توشه ها، خواربار
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
در جای خشک و خالی فرود آمدن، به پایان رسیدن توشه، نیازمند شدن، تهی دست شدن، از عیوب قافیه وآن اختلاف حرکت حذو و توجیه است