جدول جو
جدول جو

معنی اقربین - جستجوی لغت در جدول جو

اقربین
(اَ رَ)
جمع واژۀ اقرب در حالت نصبی و جری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انگبین
تصویر انگبین
عسل، مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گل ها و گیاهان فراهم می آورد و در کندوی خود خالی می کند، نوش، طیان، شهد، لعاب النّحل
هر چیز شیرین
شیره
پسوند متصل به واژه به معنای شهد مثلاً ترانگبین، سرکنگبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظاهربین
تصویر ظاهربین
کسی که فقط به ظاهر توجه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخربین
تصویر آخربین
آنکه به عاقبت کاری بیندیشد و نتیجۀ آن را از پیش دریابد، عاقبت اندیش، برای مثال آخر هر گریه آخر خنده ای ست / مرد آخربین مبارک بنده ای ست (مولوی - ۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توربین
تصویر توربین
مولد انرژی برق که پره های آن با نیروی آب، بخار، گاز یا باد به حرکت درمی آید
توربین آبی: توربینی که غالباً در کنار آبشارها یا سدهای بزرگ قرار می دهند تا در اثر ریختن آب بر روی پره های آن به حرکت درآید
توربین بخار: توربینی که در کشتی ها و برخی ماشین ها به کار می رود و چرخ و پرۀ آن با نیروی بخار به حرکت در می آید
توربین بادی: توربینی که چرخ و پرۀ آن با نیروی باد به حرکت در می آید
توربین گازی: توربینی که چرخ و پرۀ آن به وسیلۀ انبساط گاز به حرکت در می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرابین
تصویر قرابین
کارابین، نوعی تفنگ لوله کوتاه سرپر، قرابین
فرهنگ فارسی عمید
(اَ رَ)
جمع واژۀ اقرب در حالت رفعی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب شود
لغت نامه دهخدا
(مُرْ رَ)
ملائکۀ کروبین. مقربون. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مقرب. فرشتگان نزدیک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، خویشان و نزدیکان پادشاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کسی که از دور خوب میبیند، چشم و نیروی بینائی قوی برای دیدن فاصله دور، وسیله ای برای عکاسی یا دیدن منظره دورتر یا فیلمبرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقررین
تصویر مقررین
جمع مقرر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخرب، ویرانگران جمع مخرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : تشکیل مصلحت خانه ملفقه از عقلا وقت و مجربین عصر. . ، جمع مجرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متقرب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نمیکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقربادین
تصویر اقربادین
مجموعه دستورهای تهیه داروهااقرابادین قرابادین اقراباذین
فرهنگ لغت هوشیار
تثنیه عقاب دو آله دار دوموده تثنیه عقاب در حالت رفعی و جری (ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند) دو عقاب، دو چوب که مقصر را بر آنها بدار می کشیدند یا بر آنها بسته چوب می زدند عقابان. توضیح ظاهرا سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده. یا در عقابین کشیدن، مقصر را به چوب عقابین بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقربان
تصویر عقربان
گژ دم: نرینه، کرم گوش دو دنبه زنگی دارو
فرهنگ لغت هوشیار
قرابینه فرانسوی تازی گشته توفک تفنگ کوچک، جمع قربان، همنشینان برخیان قسمی تفنگ کوتاه و سبک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربیان
تصویر اربیان
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخربین
تصویر آخربین
عاقبت اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاربین
تصویر شاربین
بنگرید به شربین درخت سدر، درخت پسته
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی ماشین مولد نیرو میباشد که پره های آن به قوت آب یا بخار به حرکت در میاید و برای بکار انداختن دستگاه مولد برق استعمال میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگبین
تصویر انگبین
عسل، شیرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افربیون
تصویر افربیون
لاتینی تازی شده شیر سگ شیرگیا از گیاهان داروی فرفیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقرباء
تصویر اقرباء
جمع قریب، خویشاوندان، نزدیکان، خویشان، بستگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربعین
تصویر اربعین
چله، چهلم
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی ماشین مولد نیرو که پره های آن با نیروی آب یا بخار به حرکت درمی آید و به وسیله آن، دستگاه مولد برق به کار می افتد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظاهربین
تصویر ظاهربین
((هِ))
آن که فقط به ظواهر امر توجه دارد، آن که قادر به دقت در عمق مسایل نیست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوربین
تصویر دوربین
نوعی وسیله برای گرفتن عکس یا فیلم برداری یا دیدن اجسام دور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوربین
تصویر دوربین
عاقبت اندیش، نوعی بیماری چشم که شخص دور را بهتر می بیند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اربیان
تصویر اربیان
((اَ یا اُ))
میگو، بابونه سگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگبین
تصویر انگبین
((اَ گُ یا گَ))
عسل، هر چیز شیرین، آهنگی است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقرباء
تصویر اقرباء
((اَ رِ))
جمع قریب، نزدیکان، خویشاوندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اربعین
تصویر اربعین
((اَ بَ))
چهل، چهلم، چله، چهل روزی که صوفیان در گوشه ای نشسته به ریاضت و عبادت پردازند، چهلمین روز درگذشت شخص، چهل روز بعد از روز عاشورا، بیستم ماه صفر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عقابین
تصویر عقابین
تثنیه عقاب، دو عقاب، دو قطعه چوب که گناهکار را بر آن می بستند و تازیانه می زدند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اربعین
تصویر اربعین
چله
فرهنگ واژه فارسی سره