جدول جو
جدول جو

معنی ظاهربین

ظاهربین((هِ))
آن که فقط به ظواهر امر توجه دارد، آن که قادر به دقت در عمق مسایل نیست
تصویری از ظاهربین
تصویر ظاهربین
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ظاهربین

ظاهربین

ظاهربین
آنکه فقط صورت ظاهر را بیند و از باطن بیخبر ماند. ظاهری. قشری. خُشک
لغت نامه دهخدا

ظاهربینی

ظاهربینی
دیدن صورت ظاهر و بی خبر بودن از باطن، عمل ظاهربین
ظاهربینی
فرهنگ فارسی عمید

ظاهر بین

ظاهر بین
آنکه فقط صورت ظاهر را بیند و از باطن بیخبر ماند، قشتری، ظاهری
ظاهر بین
فرهنگ لغت هوشیار

ظاهر بینی

ظاهر بینی
عمل و حالت ظاهر بین دیدن صورت ظاهر و بی خبر ماندن از باطن. برون نگری
فرهنگ لغت هوشیار

راه بین

راه بین
که راه بیند، رهشناس و مجرب که راه بازشناسد:
بپرسید از زال زر موبدی
ازین تیزهش راهبین بخردی،
فردوسی،
گرمرد راهبین شده ای عیب کس مکن
از زاغ، چشم بین و ز طاووس پرنگر،
سعدی
لغت نامه دهخدا

شاهرتین

شاهرتین
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 199 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، توتون و حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

گوهربین

گوهربین
بینندۀ گوهر. گوهرشناس. مجازاً که نیک را از بد تمیز دهد:
عیب تست ار چشم گوهربین نداری ورنه ما
هریک اندر بحر معنی گوهر یکدانه ایم.
سعدی
لغت نامه دهخدا