- اقراص
- جمع قرص، گرده ها کلیچه ها جمع قرص، قرص گرده ها کلیچه ها قرصها
معنی اقراص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیسی آوردن (پیسی برص)
جمع درص، بچه موشان بچه گربگان
اشراق سریش
پراکنیدن، سراسیمگی، جمع عرصه، زیر سراها زمینی ها
کین گرفتن، به مرگ نزدیک کردن
نزدیکان، خویشان
به بدی یاد کردن، واگیری (سرایت بیماری)، درآمیختن
پولی را قرض دادن
خنکاندن: خنک کردن، فسراندن: یخ زده کردن
سخنی را اعتراف کردن
جمع قرد، کپیان (کپی بوزیته) کپیکان پارسا نمایی، مرده نمایی، در سخن ماندن، آرمیدن، خوار شدن
شمشیر درنیام نهادن، لبریز کردن لبالب کردن
جمع قرء، پساوند ها خوانا کردن، خواندن آموختن، دشتان شدن، پاکدشتانی (دشتان حیض)، درود رساندن خوانا کردن خوانا گردانیدن خواندن آموختن
با گفتن یا نوشتن، کاری یا امری را پذیرفتن، اعتراف کردن به امری به سود دیگری و به زیان خود، اعتراف، بروز دادن، خستو شدن
همانندان، مانند هم، مثل یکدیگر، شبیه ها، نظیر ها
عرصه ها، میدان ها، حیاط ها، جای وسیع ها، جمع واژۀ عرصه
کارد پیوند از ابزارهای باغبانی
جمع قرن، هم سالان، همسران، نزدیکان
خوانا کردن خوانا گردانیدن خواندن آموختن
بابونه از گیاهان، گزنه از گیاهان، لگام تنگ یونانی تازی گشته آلبالو گیلاس بابونه
قرص ها، محکم ها، سخت ها، آسوده ها، راحت ها، گرده نان ها، کلیچه ها، گرده ها، چیزهای گرد، جمع واژۀ قرص