- اقتراب
- به یکدیگر نزدیک شدن
معنی اقتراب - جستجوی لغت در جدول جو
- اقتراب ((اِ تِ))
- نزدیک شدن
- اقتراب
- به همدیگر نزدیک شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستیزیدن نبردیدن
شاخه بریدن بریدن بریدن شاخه از درخت، اشتقاق
نزدیکی نزدی نزدیک شدن فرایی همچسبی گرد آمدن برابر شدن یار گشتن قرین شدن، نزدیک شدن ستاره ای بستاره دیگر، نزدیکی پیوستگی، جمع اقترانات
ورزیدن، گناه کردن، الفنجیدن به دست آوردن ورزیدن، گناه کردن، کسب کردن
قرعه کشی کردن
وام گرفتن وام ستدن بریدن وام گرفتن قرض کردن وام ستدن،جمع اقتراضات
بی مقدمه و بی اندیشه سخن گفتن
میزبانی و نیکوئی با میهمان، نیکو داشت، پیروی، مهمانی خواستن، فراروی
بریدن
آوارگی، بیگانگی، ناشناختگی از دیار خویش دور شدن غریب و مسافر گشتن
قرعه زدن، قرعه کشیدن
کسب کردن، گردآوردن مال، گناه کردن، متهم شدن
خواستار شدن از دیگران که دربارۀ مطلبی نظر بدهند، پرسیدن از صاحب نظران دربارۀ موضوعی، برگزیدن و اختیار کردن چیزی
به غربت افتادن، از دیار خود دور شدن، به بیگانگان پیوستن
بریدن شاخه از درخت، بدیهه گفتن کلام، در علوم ادبی اشتقاق
قرین شدن، نزدیک شدن و یار شدن به دیگری، نزدیکی و پیوستگی، قرار گرفتن دو ستاره در یک درجه ودقیقۀ یک برج
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
خواستن، آرزو کردن، بی اندیشه سخن گفتن و به قریحه خود امری تازه آوردن، برگزیدن چیزی، درباره مسئله ای از دیگران نظر خواستن، پرسش، جمع اقتراحات
همسالان
شمشیر درنیام نهادن، لبریز کردن لبالب کردن
ترب ها، هم سالان، همزادان، جمع واژۀ ترب
جمع ترب، همسالان، همزادان، دوشیزگان
آب سرد آشامیدن
جامه پوشی
احتراز، پرهیز، دوری
کشیدن چیزی را از جایی به جایی بردن کشیدن کشیدن از جایی بجای دیگر چیزی از جایی بجایی بردن
خرما کنی بار خرما بریدن
نشخوار شتر