معنی اقتراض - فرهنگ فارسی معین
معنی اقتراض
- اقتراض((اِ تِ))
- وام گرفتن، قرض کردن، جمع اقتراضات
تصویر اقتراض
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اقتراض
اقتراض
- اقتراض
- وام گرفتن وام ستدن بریدن وام گرفتن قرض کردن وام ستدن،جمع اقتراضات
فرهنگ لغت هوشیار
اقتراض
- اقتراض
- وام گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قرض گرفتن. قرض ستاندن. وام ستدن. (تاج المصادر بیهقی). وام بستدن. (المصادر زوزنی) ، گوشت از استخوان باز کردن و خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
اقتران
- اقتران
- نزدیکی نزدی نزدیک شدن فرایی همچسبی گرد آمدن برابر شدن یار گشتن قرین شدن، نزدیک شدن ستاره ای بستاره دیگر، نزدیکی پیوستگی، جمع اقترانات
فرهنگ لغت هوشیار
اقتراف
- اقتراف
- ورزیدن، گناه کردن، الفنجیدن به دست آوردن ورزیدن، گناه کردن، کسب کردن
فرهنگ لغت هوشیار