گیاهی با ساقۀ بلند، برگ های بسیار سبز، میوه ای سیاه رنگ به اندازه خیار، گل های زرد رنگ و ریشه ای شبیه ترب کوچک که در طب قدیم به عنوان داروی مقیی و مسهل به کار می رفته، ترب صحرایی
گیاهی با ساقۀ بلند، برگ های بسیار سبز، میوه ای سیاه رنگ به اندازه خیار، گل های زرد رنگ و ریشه ای شبیه ترب کوچک که در طب قدیم به عنوان داروی مُقَیی و مسهل به کار می رفته، ترب صحرایی
یکی از اقوام ترک وتاتار است و در قرن پنجم میلادی از آسیا بقطعۀ اروپا تجاوز نمودند. در جهات شمال شرقی اروپا موجب خونریزی و ویرانی فراوانی گردیدند و تواریخ قرون وسطی شدت خونخواری اینان را بشکل موحشی روایت میکنند تا حدی که خوردن اطفال را به آنها منسوب میسازند و به احتمال مجارهای امروزی اولاد و یا شعبه ای از این قوم میباشند. اویغورها از زمانهای قدیم خط مخصوصی داشته و ادبیاتی بوجود آورده اند و پاره ای از آثار این ادبیات با این خط پیدا شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از اقوام ترک وتاتار است و در قرن پنجم میلادی از آسیا بقطعۀ اروپا تجاوز نمودند. در جهات شمال شرقی اروپا موجب خونریزی و ویرانی فراوانی گردیدند و تواریخ قرون وسطی شدت خونخواری اینان را بشکل موحشی روایت میکنند تا حدی که خوردن اطفال را به آنها منسوب میسازند و به احتمال مجارهای امروزی اولاد و یا شعبه ای از این قوم میباشند. اویغورها از زمانهای قدیم خط مخصوصی داشته و ادبیاتی بوجود آورده اند و پاره ای از آثار این ادبیات با این خط پیدا شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند که از جمله قراقوروم است. اویغورها بسرعت قلمرو خود را بسط دادند و در اوایل قرن هشتم تمام مغولستان را از دست سلسلۀ تانگ خارج نمودند و مملکتی تأسیس کردند که از 745 تا 856 میلادی دوام یافت. سپس به ترکستان شرقی و به قسمتهایی از سرزمین ایالت کنونی سینکیانگ مهاجرت کردند در آنجا مملکت دیگری تأسیس نمودند که در قرن 13 میلادی مقهور مغول گردیدند. امروز قسمت زیادی از سکنۀسینکیانگ بزبان ایغوری تکلم میکنند و ممکن است از اعقاب ایغورها باشند. (دایرهالمعارف فارسی). رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده و اویغور شود
اویغور. ایغر. ایغورها. قوم آسیایی ترک نژاد که اول بار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکنی گزیدند و اهمیت یافتند. چندین شهر بنا کردند که از جمله قراقوروم است. اویغورها بسرعت قلمرو خود را بسط دادند و در اوایل قرن هشتم تمام مغولستان را از دست سلسلۀ تانگ خارج نمودند و مملکتی تأسیس کردند که از 745 تا 856 میلادی دوام یافت. سپس به ترکستان شرقی و به قسمتهایی از سرزمین ایالت کنونی سینکیانگ مهاجرت کردند در آنجا مملکت دیگری تأسیس نمودند که در قرن 13 میلادی مقهور مغول گردیدند. امروز قسمت زیادی از سکنۀسینکیانگ بزبان ایغوری تکلم میکنند و ممکن است از اعقاب ایغورها باشند. (دایرهالمعارف فارسی). رجوع به تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده و اویغور شود
منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری، خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 میلادی در ترکستان متداول بوده است: برسبیل علامت به خط ایغوری التمغایی دادند. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 114). زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند. (تاریخ جهانگشای). کورکوز به تعلیم خط ایغوری مشغول شد. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 226)
منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری، خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 میلادی در ترکستان متداول بوده است: برسبیل علامت به خط ایغوری التمغایی دادند. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 114). زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند. (تاریخ جهانگشای). کورکوز به تعلیم خط ایغوری مشغول شد. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 226)
نام حکیمی یونانی مؤسس طریقۀ ابیقورسی. وی شاگرد اقسنوقراطیس پیرو طریقۀ ذیمقراطیس بود و او لذت را غایت مطلوب بشر میشمرد و میگفت لذت خیر مطلق است و تمام افعال ما باید متوجه کسب آن باشد لکن از این لذّت قصد او لذّات شهوانی و پست نبود بلکه نظر او بلذات روحانی و کسب فضائل است. وی در سال 341 قبل از میلاد در شهر ((کارزتس)) واقع در آتیکا متولدشد و از نژاد آژاکس بود. او ابتدا در شامس نزد پدر خویش بتحصیل علوم وقت پرداخت سپس آثار اقسنوقراطیس و برخی دیگر از فلاسفه را مطالعه کرد و در سی و شش سالگی به اثینه رفت و در آنجا بتعلیم پرداخت و در اندک زمان پیروان بسیار یافت. او میگفت: عالم همیشه بوده و خواهد بود و از ذرات بیشماری مرکب است که از تلاقی اتفاقی و صدفۀ آنها اجسامی پدید آمده است و روح انسان نیز یکی از آن اجسام است و مرگ آدمی زمانی است که آن ذرات از هم متفرق شوند و باز میگفت: انسان پیوسته باید در پی کسب سعادت باشد لکن سعادت را بیشتر در لذات روحانی و معنوی و درسلامت جسم و روح و خوشیهای ملایم که شخص را از لذات عظیمتر محروم نکند باید حاصل کرد از اینرو او طلب لذات و شهوات جسمانی را دستور نمیداد و این تهمتی است به وی و گویند تألیفات او نزدیک 300 جلد بوده است که از آن چیزی بر جای نیست. قطعات چندی از کتاب بحث در ((طبیعت)) او در هرکولانوم بدست آمد و در 1818 م. منتشر شد لکن پیروان او منکر وجود خدا بودند و باز معتقد بودند که خدایان در الم جاودانی هستند و دخالتی در امور بشری ندارند و بمقدّرات آسمانی و معاد معتقد نبودند و جان را مانند جسد فانی میشمردند و غایت حیات را در کسب لذّات و التذاذ از شهوات میدانستند وبحدود و احکام ابیقورس بی اعتنا و لاقید ماندند. وفات او در 270 یا 271 قبل از میلاد به سن هفتادوسه سالگی بود
نام حکیمی یونانی مؤسس طریقۀ ابیقورسی. وی شاگرد اقسنوقراطیس پیرو طریقۀ ذیمقراطیس بود و او لذت را غایت مطلوب بشر میشمرد و میگفت لذت خیر مطلق است و تمام افعال ما باید متوجه کسب آن باشد لکن از این لذّت قصد او لذّات شهوانی و پست نبود بلکه نظر او بلذات روحانی و کسب فضائل است. وی در سال 341 قبل از میلاد در شهر ((کارزُتس)) واقع در آتیکا متولدشد و از نژاد آژاکس بود. او ابتدا در شامس نزد پدر خویش بتحصیل علوم وقت پرداخت سپس آثار اقسنوقراطیس و برخی دیگر از فلاسفه را مطالعه کرد و در سی و شش سالگی به اثینه رفت و در آنجا بتعلیم پرداخت و در اندک زمان پیروان بسیار یافت. او میگفت: عالم همیشه بوده و خواهد بود و از ذرات بیشماری مرکب است که از تلاقی اتفاقی و صدفۀ آنها اجسامی پدید آمده است و روح انسان نیز یکی از آن اجسام است و مرگ آدمی زمانی است که آن ذرات از هم متفرق شوند و باز میگفت: انسان پیوسته باید در پی کسب سعادت باشد لکن سعادت را بیشتر در لذات روحانی و معنوی و درسلامت جسم و روح و خوشیهای ملایم که شخص را از لذات عظیمتر محروم نکند باید حاصل کرد از اینرو او طلب لذات و شهوات جسمانی را دستور نمیداد و این تهمتی است به وی و گویند تألیفات او نزدیک 300 جلد بوده است که از آن چیزی بر جای نیست. قطعات چندی از کتاب َ بحث در ((طبیعت)) او در هرکولانوم بدست آمد و در 1818 م. منتشر شد لکن پیروان او منکر وجود خدا بودند و باز معتقد بودند که خدایان در الم جاودانی هستند و دخالتی در امور بشری ندارند و بمقدّرات آسمانی و معاد معتقد نبودند و جان را مانند جسد فانی میشمردند و غایت حیات را در کسب لذّات و التذاذ از شهوات میدانستند وبحدود و احکام ابیقورس بی اعتنا و لاقید ماندند. وفات او در 270 یا 271 قبل از میلاد به سن هفتادوسه سالگی بود
اناغوروس. (دزی ج 1 ص 39). بلغت رومی اناغالس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). خروب الخنزیر. ام کلب. و ثمرۀ آنرا حب الکلی و خرنوب الکلاب نامند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اناغالس و فرهنگ گیاهی ص 59 و حب الکلی در همین لغت نامه و فرهنگ گیاهی ص 59 شود
اناغوروس. (دزی ج 1 ص 39). بلغت رومی اناغالس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). خروب الخنزیر. ام کلب. و ثمرۀ آنرا حب الکلی و خرنوب الکلاب نامند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به اناغالس و فرهنگ گیاهی ص 59 و حب الکلی در همین لغت نامه و فرهنگ گیاهی ص 59 شود
یکی از قبایل اغوزخان. رجوع به تاریخ گزیده ص 561 شود، برگردانیدن کسی را بر دروغ گفتن. (منتهی الارب). بگردانیدن و دروغ گفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، محروم گردانیدن کسی را از مقصودش. (منتهی الارب) ، بخیر و نیکی نارسیدن. (آنندراج) ، بی باران و بی گیاه شدن زمین. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و به این معنی بصورت مجهول بکار رود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ضعیف رأی گردیدن. (ناظم الاطباء). سست عقل گردیدن مرد. (از اقرب الموارد). و به این معنی نیز فعل آن بصورت مجهول استعمال شود. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
یکی از قبایل اغوزخان. رجوع به تاریخ گزیده ص 561 شود، برگردانیدن کسی را بر دروغ گفتن. (منتهی الارب). بگردانیدن و دروغ گفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، محروم گردانیدن کسی را از مقصودش. (منتهی الارب) ، بخیر و نیکی نارسیدن. (آنندراج) ، بی باران و بی گیاه شدن زمین. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و به این معنی بصورت مجهول بکار رود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ضعیف رأی گردیدن. (ناظم الاطباء). سست عقل گردیدن مرد. (از اقرب الموارد). و به این معنی نیز فعل آن بصورت مجهول استعمال شود. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)