جدول جو
جدول جو

معنی اویغوری

اویغوری
زبانی از خانوادۀ زبان های اورالی که میان مردم اویغور رایج بوده است، خطی که این زبان با آن نوشته می شد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اویغوری

اویغوری

اویغوری
منسوب به اویغور. از مردم اویغور، زبان مردم اویغور، خط مردم اویغور
فرهنگ لغت هوشیار

اویغور

اویغور
از قبایل ترک که در قرن دوم هجری در ترکستان ساکن شدند و به آیین مانوی گرویدند
فرهنگ فارسی عمید

ایغوری

ایغوری
منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری، خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 میلادی در ترکستان متداول بوده است: برسبیل علامت به خط ایغوری التمغایی دادند. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 114). زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند. (تاریخ جهانگشای). کورکوز به تعلیم خط ایغوری مشغول شد. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 226)
لغت نامه دهخدا

اویغور

اویغور
یکی از اقوام ترک وتاتار است و در قرن پنجم میلادی از آسیا بقطعۀ اروپا تجاوز نمودند. در جهات شمال شرقی اروپا موجب خونریزی و ویرانی فراوانی گردیدند و تواریخ قرون وسطی شدت خونخواری اینان را بشکل موحشی روایت میکنند تا حدی که خوردن اطفال را به آنها منسوب میسازند و به احتمال مجارهای امروزی اولاد و یا شعبه ای از این قوم میباشند. اویغورها از زمانهای قدیم خط مخصوصی داشته و ادبیاتی بوجود آورده اند و پاره ای از آثار این ادبیات با این خط پیدا شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

افیغورس

افیغورس
ابیقورس. تلفظ عربی اپیکور. رجوع به ابیقورس و اپیکور و تاریخ الحکماء قفطی شود، آهنگ منع نمودن بعد خواستن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

ابیغورس

ابیغورس
رجوع به ابیقورس شود، اندوهگین. (منتهی الارب) ، دستۀ کاه. (منتهی الارب). جوالیقی گوید: الأبیل، الراهب، فارسی ّ مُعرّب... و هی عصا الناقوس. ج، ابیلون، ابیلین
لغت نامه دهخدا

رویوری

رویوری
ده از بخش رزاب شهرستان سنندج. آب آن از چشمه و دارای 100 تن سکنه و محصول عمده آنجا انواع میوه و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

اوغور

اوغور
ترکی خوشی فراوانی شگون (گویش گیلکی) سمت و مقصدی باشد که بان طرف رو کنند، برکت سعادت. یا اوغور بخیر. سفر بخیر، یا بد اوغور. بدیمن
فرهنگ لغت هوشیار