جدول جو
جدول جو

معنی افول - جستجوی لغت در جدول جو

افول
غروب کردن، پنهان شدن، ناپدید شدن ستاره، کنایه از از دست رفتن موقعیت
تصویری از افول
تصویر افول
فرهنگ فارسی عمید
افول
(اِ تِ)
غایب و ناپدید شدن. (منتهی الارب). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن. (آنندراج). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره. (المصادر زوزنی) (تاج المصادربیهقی). غروب، مقابل طلوع. فروشدن. فرورفتن ستاره. (یادداشت مؤلف). افل. (ناظم الاطباء) :
خوی با او کن کامانتهای تو
ایمن آید از افول و از عتو.
مولوی
لغت نامه دهخدا
افول
غائب شدن، پنهان شدن
تصویری از افول
تصویر افول
فرهنگ لغت هوشیار
افول
((اُ))
فرو شدن، غروب شدن
تصویری از افول
تصویر افول
فرهنگ فارسی معین
افول
غروب، انحطاط، زوال، نابودی
متضاد: طلوع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افضل
تصویر افضل
(پسرانه)
برترین، بالاترین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اصول
تصویر اصول
اصل ها، جمع واژۀ اصل
در فقه علوم شرعی که از چهار اصل کتاب، سنت، اجماع و قیاس تشکیل می شود
در موسیقی هفده آواز اصلی در موسیقی قدیم ایرانی
اصول دین: در اسلام، اصولی که این دین مبتنی بر آن است و عبارتند از توحید، نبوت و معاد در مذهب شیعه دو اصل عدل و امامت نیز اضافه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احول
تصویر احول
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، دوبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوول
تصویر اوول
تخمک، یاختۀ جنسی تولیدمثل ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفول
تصویر غفول
غافل شدن، فراموش کردن، از یاد بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افضل
تصویر افضل
فاضل تر، برتر، بالاتر در علم یا حسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفول
تصویر سفول
پست شدن، کم قدر شدن، فرومایه شدن، پستی و فرومایگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک، تقاضا، ابرام، اصرار، برانگیخته، پریشان، پراکنده
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لُ)
آفولن. آفولون. افولون. آپولون. آپلن. ابلن. خدای زاجران و عیافان در میتولوژی یونانی. (یادداشت مؤلف). خدای روشنایی، هنرها و پیشگویی در یونان باستان. وی پسر زئو و لتو و برادر توأمان آرتمیس بود. مولد او در جزیره دلوس است. وی معبدی در دلفس داشت و بنام فبوس مشهور است
لغت نامه دهخدا
سریانی دوازدهمین ماه سال سریانی برابر با آذر انجیر معابد دوازدهمین ماه سال سریانی ایلول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غفول
تصویر غفول
فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفول
تصویر تفول
فال گرفتن، فال نیک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوول
تصویر اوول
فرانسوی تخمک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهول
تصویر اهول
خوارتر
فرهنگ لغت هوشیار
شکمو دله ژرد شکمبنده: شکمبنده را چون شکم سیر گشت سیر کند بد دلی گرچه باشد دلیر (اقبالنامه نظامی) رس دل (گویش مازندرانی) دلیک پرخور بسیار خور شکمخواره، جمع اکل خوراکیها طعمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افضل
تصویر افضل
فاضلتر، برتر، بالاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک انگیزش، تقاضا، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتل
تصویر افتل
آرنج برآمده نیرومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغول
تصویر اغول
ترکی کودک، دلدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افکل
تصویر افکل
لرزه گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افور
تصویر افور
خوش پرستاکی (خدمت پیشیاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطول
تصویر اطول
درازتر طویل تر درازتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصول
تصویر اصول
اساسها، بیخ و بن ها، ج اصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسول
تصویر اسول
شکم هشته شکم افتاده، ابرسست ابر ناپایدار، دول ته پهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احول
تصویر احول
چاره گرتر
فرهنگ لغت هوشیار
مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. یکی از گوشه های ماهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افولی
تصویر افولی
فرو رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احول
تصویر احول
((اَ وَ))
لوچ، دو بین، کسی که همه چیز را دوتایی می بیند، حیله گر، چاره گرتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افضل
تصویر افضل
((اَ ضَ))
برتر، فزون تر، فاضل تر، با فضلیت تر، جمع افاضل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افژول
تصویر افژول
تحریک، اصرار، تقاضا، پریشان، پراکنده
فرهنگ فارسی معین