اژدهای نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). افعی نر. (بحر الجواهر). صاحب مؤید الفضلاء گوید: در قنیه بمعنی اژدهای نر، و در تاج، مار نرینۀ باریک پهن سر آمده است. (مؤید الفضلاء). نوعی از مار خبیث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مذکر افعی است. رجوع به البیان والتبیین ج 2 ص 71 شود
اژدهای نر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). افعی نر. (بحر الجواهر). صاحب مؤید الفضلاء گوید: در قنیه بمعنی اژدهای نر، و در تاج، مار نرینۀ باریک پهن سر آمده است. (مؤید الفضلاء). نوعی از مار خبیث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مذکر افعی است. رجوع به البیان والتبیین ج 2 ص 71 شود
گلی سرخ رنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها شکفته می شود، گیاه این گل با برگ های گرد که در اول بهار گل می دهد و قسمت های مختلف آن مصرف دارویی دارد، کنایه از ارغوانی، برای مثال زمین ارغوان و هوا آبنوس / سپهر و ستاره پرآوای کوس (فردوسی - ۳/۱۱۵)، کنایه از صورت سرخ و زیبا
گلی سرخ رنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها شکفته می شود، گیاه این گل با برگ های گرد که در اول بهار گل می دهد و قسمت های مختلف آن مصرف دارویی دارد، کنایه از ارغوانی، برای مِثال زمین ارغوان و هوا آبنوس / سپهر و ستاره پرآوای کوس (فردوسی - ۳/۱۱۵)، کنایه از صورت سرخ و زیبا
بابونه، گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، بابونج، بابونک، تفّاح الارض، کوبل
بابونه، گیاهی علفی و خوش بو با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد، بابونَج، بابونَک، تُفّاحُ الاَرض، کوبَل
ارغوان، گلی سرخ رنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها شکفته می شود، گیاه این گل با برگ های گرد که در اول بهار گل می دهد و قسمت های مختلف آن مصرف دارویی دارد، ارغوانی، صورت سرخ و زیبا
ارغوان، گلی سرخ رنگ و پیوسته به ساقه که پیش از ظاهر شدن برگ ها شکفته می شود، گیاه این گل با برگ های گرد که در اول بهار گل می دهد و قسمت های مختلف آن مصرف دارویی دارد، ارغوانی، صورت سرخ و زیبا
یاران. مددکاران و یاوران. (از کنز و منتخب از غیاث اللغات). جمع واژۀ عون، پشتیبان و یاری گر. واحد و جمع و مؤنث و مذکر در وی یکسان است. (از آنندراج) (منتهی الارب). یاران. (مؤید الفضلاء). جمع واژۀ مکسر عون، بمعنی پشتیبان در کار و خدمتگزار. مفرد و جمع و مؤنث در آن یکسان است. و العرب تقول: ’جأت السنه و جاء معها اعوانها’، یعنون بالسنه الجدب و بالاعوان، الجراد و الذئاب و الامراض. (از اقرب الموارد). مددکاران. یاران. یاوران. یاریگران. نصرت کنندگان. (ناظم الاطباء). انصار. (یادداشت مؤلف) : پیدا آرد با وی گروهی مردم در رساندن اعوان و خدمتکاران وی. (تاریخ بیهقی ص 92). اعوان و خدمتکاران وی... یکی از دیگر مهتر و کافی تر و شایسته تر. (تاریخ بیهقی). این زن امیر حرس بخواند و گفت فلان شب قومی را از اعوان خویش راست کن و بیاور. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 110). بناء کارها بقوت ذات و استیلاء اعوان نیست. (کلیله و دمنه). نفاذ کارها به اهل بصر و فهم تواند بود نه به انبوهی انصار و اعوان. (کلیله و دمنه). حسان بن راعی و بسر هندو رابا چند کس از اعوان او اسیر گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 230). سلطان از اعوان دین و انصار اسلام پانزده هزار سوار گزیده بیرون کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 201). اعوان اسلام بر پی کفار میرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 273). هر دو شار در زمرۀ اعوان ناصرالدین بنصرت ملک نوح برخاستند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 339). - اعوان و انصار، یاریگران و کمک کاران
یاران. مددکاران و یاوران. (از کنز و منتخب از غیاث اللغات). جَمعِ واژۀ عَون، پشتیبان و یاری گر. واحد و جمع و مؤنث و مذکر در وی یکسان است. (از آنندراج) (منتهی الارب). یاران. (مؤید الفضلاء). جَمعِ واژۀ مکسر عَون، بمعنی پشتیبان در کار و خدمتگزار. مفرد و جمع و مؤنث در آن یکسان است. و العرب تقول: ’جأت السنه و جاء معها اعوانها’، یعنون بالسنه الجدب و بالاعوان، الجراد و الذئاب و الامراض. (از اقرب الموارد). مددکاران. یاران. یاوران. یاریگران. نصرت کنندگان. (ناظم الاطباء). اَنصار. (یادداشت مؤلف) : پیدا آرد با وی گروهی مردم در رساندن اعوان و خدمتکاران وی. (تاریخ بیهقی ص 92). اعوان و خدمتکاران وی... یکی از دیگر مهتر و کافی تر و شایسته تر. (تاریخ بیهقی). این زن امیر حرس بخواند و گفت فلان شب قومی را از اعوان خویش راست کن و بیاور. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 110). بناء کارها بقوت ذات و استیلاء اعوان نیست. (کلیله و دمنه). نفاذ کارها به اهل بصر و فهم تواند بود نه به انبوهی انصار و اعوان. (کلیله و دمنه). حسان بن راعی و بسر هندو رابا چند کس از اعوان او اسیر گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 230). سلطان از اعوان دین و انصار اسلام پانزده هزار سوار گزیده بیرون کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 201). اعوان اسلام بر پی کفار میرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 273). هر دو شار در زمرۀ اعوان ناصرالدین بنصرت ملک نوح برخاستند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 339). - اعوان و انصار، یاریگران و کمک کاران
رود...، نام رودخانه ایست میان راه اردبیل و سلطانیه. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 182 شود، شتر که میان دو پاشنۀ وی دوری باشد و فجوی مؤنث آنست. (منتهی الارب) (آنندراج)
رود...، نام رودخانه ایست میان راه اردبیل و سلطانیه. رجوع به نزهه القلوب ج 3 ص 182 شود، شتر که میان دو پاشنۀ وی دوری باشد و فجوی مؤنث آنست. (منتهی الارب) (آنندراج)
درختی از تیره پروانه واران و سر دسته ارغوانیها که در ارتفاعات پایین (بین 180 تا 900 متر) میروید و برای زینت نیز کاشته میشود اکوان. ارغوانی منسوب به ارغوان برنگ ارغوان سرخ مایل به بنفش رنگی سرخ که به بنفشی زند سرخی که به سیاهی زند قرمز تیره آتشگون فرفیری، گل سرخ
درختی از تیره پروانه واران و سر دسته ارغوانیها که در ارتفاعات پایین (بین 180 تا 900 متر) میروید و برای زینت نیز کاشته میشود اکوان. ارغوانی منسوب به ارغوان برنگ ارغوان سرخ مایل به بنفش رنگی سرخ که به بنفشی زند سرخی که به سیاهی زند قرمز تیره آتشگون فرفیری، گل سرخ