جدول جو
جدول جو

معنی افراک - جستجوی لغت در جدول جو

افراک(اِثْ ثِ)
وقت مالیدن رسیدن خوشه را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فرا مالیدن آمدن گندم. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به دزی ج 1 ص 1 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افراس
تصویر افراس
خیمۀ بزرگ، بارگاه، سراپرده، خرگاه، خبا، خرگه، هواری، فسطاط
جمع واژۀ فرس، فرس ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراخ
تصویر افراخ
فرخ ها، جوجه ها، جمع واژۀ فرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراز
تصویر افراز
پسوند متصل به واژه به معنای افراخته مثلاً سرافراز، گردن افراز، مقابل نشیب، فراز، بالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراد
تصویر افراد
فردها، یگانه ها، بی همتاها، بی نظیرها، انسان ها، شخص ها، تک ها، تنهاها، خالی ها، جمع واژۀ فرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراط
تصویر افراط
از حد درگذشتن، از حد و اندازه تجاوز کردن، زیاده روی کردن، زیاده روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراه
تصویر افراه
طعامی که برای زندانیان ترتیب دهند و میان آنان توزیع کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادراک
تصویر ادراک
درک کردن، دریافتن، پی بردن، فهمیدن، قوۀ درک و فهم، دستیابی به چیزی، رسیدن، برداشت محصول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشراک
تصویر اشراک
شریک قرار دادن، شریک کردن کسی را در کاری یا چیزی، شریک دانستن برای خدا و مشرک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افلاک
تصویر افلاک
فلک ها، آسمان ها، جمع واژۀ فلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتراک
تصویر اتراک
ترک ها، ترک زبانان، جمع واژۀ ترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراخ
تصویر افراخ
بچه مرغ، جوجه مرغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراک
تصویر اوراک
ویرانه، ریهیده ، خرابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراء
تصویر افراء
اصلاح کردن، امر به اصلاح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراث
تصویر افراث
سخن چینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراج
تصویر افراج
واگشادن آزادی گروگانیک (مشروط)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراح
تصویر افراح
جمع فرح، شادی ها شاد انگیزی شاداندن شاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراد
تصویر افراد
جمع فرد، تنها و طاق و ضد زوج
فرهنگ لغت هوشیار
گذاشتن، ماندن، جمع ترک، ترکان گذاشتن رها کردن واگذاشتن، جمع ترک ترکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افرار
تصویر افرار
گریزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
درک، پی بردن، فهم مارش، دریافت، رسش هم آوای دهش: رسیدن میوه به پختگی و رسیدن کودک به بالندگی وابا در رسیدن به در رسیدن کسی را الحاق وصول، رسیدن کودک به بلوغ و میوه و حاصل گیاه به پختگی، در یافتن فهم کردن بر رسیدن درک کردن، عملی که بواسطه قوای مدرکه انجام میگردد و آن عبارت است از حصول صور اشیا نزد عقل یا نفس ناطقه و یا عبارت از حصول صور مدرکات است نزد مدرک
فرهنگ لغت هوشیار
مشترک شدن وشریک دانستن کسی را برای خدا، جمع شریک، هنبازان همباگان هنباز کردن، هنبازشدن همباگی، همخدایی برای خدا هنباز ترشیدن جمع شریک انبازان شریکان. شریک قرار دادن انباز کردن کسی را در خود شریک کردن، شریک دانستن برای خدا شریک بخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افناک
تصویر افناک
همراهی، ستیهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فلک، گردون ها چرخ ها سپهرها جمع فلک چرخها سپهرها آسمانها، یکی از فنون کشتی در خاک از سلسله (کنده ها)، ج فلک، چرخ گردون، سپهرها، آسمانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افکاک
تصویر افکاک
گشتن خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افران
تصویر افران
خودپسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراط
تصویر افراط
از حد درگذرانیدن، زیاده روی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراض
تصویر افراض
عطا دادن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
باز ایستادن، دشیاد (غیبت کردن) زشت یادی، تیز کردن، ویستر گستردن (ویسترگ فرش)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراس
تصویر افراس
چادر، خیمه، دیوار، جمع فرس، اسبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراز
تصویر افراز
بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراک
تصویر اتراک
جمع ترک، ترکان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از افراد
تصویر افراد
کسان، همگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افراط
تصویر افراط
زیاده روی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادراک
تصویر ادراک
یابندگی، پی بردن، دریافت
فرهنگ واژه فارسی سره