- افتقار
- بی چیزی و تهی دستی
معنی افتقار - جستجوی لغت در جدول جو
- افتقار
- فقیر شدن، بینوا شدن، نیازمند شدن، تهیدستی، درویشی
- افتقار ((اِ تِ))
- ندار شدن، نیازمند گشتن، فقر، تهیدستی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوار شدن خوار کردن خوار داشت کوچک شماری دست کم گرفتن خوار و خرد شمردن خوارداشتن، خوار شدن
سربلندی، بالندگی، ناییدن
نازیدن، بالیدن، فخر کردن
جست و جو در نبودن، بازجستن، مهربانی گم کردن چیزی را از دست دادن، جستن گم شده را، مهربانی دلجویی تفقد
نرم خندیدن، درخشیدن
کنده کاری، باز کاوی
کوچک و خوار شمردن، حقیر شمردن، خوار بودن، حقارت
گم کردن، از دست دادن، گمشده را جستن، مهربانی، دلجویی
خوار و حقیر شمردن، خوار شدن
فخر کردن، نازش، جمع افتخارات
فخر کردن، نازیدن، سرافرازی، چیزی که مایه فخر کردن و نازیدن شود، مایۀ افتخار
честь
honneur
เกียรติ
kehormatan
تغليفٌ
सम्मान
heshima