بازداشتن اندوه کسی را از شعرگوئی. (ناظم الاطباء). از شعرگوئی بازداشتن کسی را اندوه. (منتهی الارب) ، باریک شکم کف پا که بزمین نرسد. (منتهی الارب) (آنندراج). کف پای باریک شکم که بزمین نرسد. (ناظم الاطباء) ، جمل افدع، شتر سپل برآمده کج مابین ران و قدم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فدعاء، مؤنث. (آنندراج) ، اسبی که سرین وی برتر باشد از دیگران. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی)
بازداشتن اندوه کسی را از شعرگوئی. (ناظم الاطباء). از شعرگوئی بازداشتن کسی را اندوه. (منتهی الارب) ، باریک شکم کف پا که بزمین نرسد. (منتهی الارب) (آنندراج). کف پای باریک شکم که بزمین نرسد. (ناظم الاطباء) ، جمل افدع، شتر سپل برآمده کج مابین ران و قدم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). فدعاء، مؤنث. (آنندراج) ، اسبی که سرین وی برتر باشد از دیگران. (مهذب الاسماء نسخۀ خطی)
بعنف در کاری شدن. (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی). بی اندیشه در کاری درآمدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) : فرمود که ای غافلان ورای این ترکان قومی اند در انتقام و اقتحام لجوج. (جهانگشای جوینی). نه در طریقۀ رندی حریص باید بود نه در صلاح و ورع اقتحام باید کرد. قاآنی. ، تقاضا کردن. (المصادر زوزنی) (ناظم الاطباء). طلب نمودن: همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب. مسعودسعد. گر اقتضای زمان دور باز سرگیرد بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین. سعدی. ، (اصطلاح فقه) خواستن فعل است با منع کردن از ترک آن که آنرا ایجاب گویند و بدون منع کردن از ترک آنرا استحباب گویند یا طلب کردن است ترک فعل را با منع از خود فعل، آنرا حرام گویندو بدون منع از فعل آنرا کراهت گویند. (از تعریفات سید جرجانی). اقتضاء شامل وجوب و ندب و حرمت و کراهت میشود. (از نفایس الفنون در کلمه حکم)
بعنف در کاری شدن. (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی). بی اندیشه در کاری درآمدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) : فرمود که ای غافلان ورای این ترکان قومی اند در انتقام و اقتحام لجوج. (جهانگشای جوینی). نه در طریقۀ رندی حریص باید بود نه در صلاح و ورع اقتحام باید کرد. قاآنی. ، تقاضا کردن. (المصادر زوزنی) (ناظم الاطباء). طلب نمودن: همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب. مسعودسعد. گر اقتضای زمان دور باز سرگیرد بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین. سعدی. ، (اصطلاح فقه) خواستن فعل است با منع کردن از ترک آن که آنرا ایجاب گویند و بدون منع کردن از ترک آنرا استحباب گویند یا طلب کردن است ترک فعل را با منع از خود فعل، آنرا حرام گویندو بدون منع از فعل آنرا کراهت گویند. (از تعریفات سید جرجانی). اقتضاء شامل وجوب و ندب و حرمت و کراهت میشود. (از نفایس الفنون در کلمه حکم)
آهنگ کردن و دل نهادن بر چیزی، یقال انتحمت علی کذا و کذا اذا اعتزمت علیه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). اعتزام. (از اقرب الموارد) ، مسلک طرفداران اتحاد بین المللی کارگران. (فرهنگ فارسی معین، اعلام)
آهنگ کردن و دل نهادن بر چیزی، یقال انتحمت علی کذا و کذا اذا اعتزمت علیه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). اعتزام. (از اقرب الموارد) ، مسلک طرفداران اتحاد بین المللی کارگران. (فرهنگ فارسی معین، اعلام)
گزینش بر گزیدن، ستمگری، خوار داشت، فرود ستادگان، به سختی درافتادن، درد سر، درافکندن، سر زده رفتن در آمدن بی اندیشه در امری داخل شدن، خود را بسختی در افکندن خویشتن را بمشقت انداختن بسختی در افتادن: اقتحام معارک، جمع اقتحامات
گزینش بر گزیدن، ستمگری، خوار داشت، فرود ستادگان، به سختی درافتادن، درد سر، درافکندن، سر زده رفتن در آمدن بی اندیشه در امری داخل شدن، خود را بسختی در افکندن خویشتن را بمشقت انداختن بسختی در افتادن: اقتحام معارک، جمع اقتحامات