جدول جو
جدول جو

معنی اقتحام

اقتحام((اِ تِ))
بدون اندیشه دست به کاری زدن، خود را در سختی انداختن، جمع اقتحامات
تصویری از اقتحام
تصویر اقتحام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اقتحام

اقتحام

اقتحام
گزینش بر گزیدن، ستمگری، خوار داشت، فرود ستادگان، به سختی درافتادن، درد سر، درافکندن، سر زده رفتن در آمدن بی اندیشه در امری داخل شدن، خود را بسختی در افکندن خویشتن را بمشقت انداختن بسختی در افتادن: اقتحام معارک، جمع اقتحامات
فرهنگ لغت هوشیار

اقتحام

اقتحام
بی اندیشه در امری داخل شدن، نیندیشیده به کاری پرداختن، خود را به سختی و مشقت انداختن، کسی را خوار شمردن
اقتحام
فرهنگ فارسی عمید

اقتحام

اقتحام
بعنف در کاری شدن. (ترجمان القرآن) (تاج المصادر بیهقی). بی اندیشه در کاری درآمدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) : فرمود که ای غافلان ورای این ترکان قومی اند در انتقام و اقتحام لجوج. (جهانگشای جوینی).
نه در طریقۀ رندی حریص باید بود
نه در صلاح و ورع اقتحام باید کرد.
قاآنی.
، تقاضا کردن. (المصادر زوزنی) (ناظم الاطباء). طلب نمودن:
همیشه تا بجهان اقتضای طبع آن است
که گرم و سرد برآید بخار از آتش و آب.
مسعودسعد.
گر اقتضای زمان دور باز سرگیرد
بنات دهر نزایند بهتر از تو بنین.
سعدی.
، (اصطلاح فقه) خواستن فعل است با منع کردن از ترک آن که آنرا ایجاب گویند و بدون منع کردن از ترک آنرا استحباب گویند یا طلب کردن است ترک فعل را با منع از خود فعل، آنرا حرام گویندو بدون منع از فعل آنرا کراهت گویند. (از تعریفات سید جرجانی). اقتضاء شامل وجوب و ندب و حرمت و کراهت میشود. (از نفایس الفنون در کلمه حکم)
لغت نامه دهخدا