زمان. هنگام. اوان. (آنندراج). هنگام. وقت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اف ّ. افّان. تئفّه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: ’کان ذلک علی افه و افانه’، یعنی وقت و هنگامش بود و یقال: ’اخده بافانه’، یعنی گرفت آن را در وقت آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
زمان. هنگام. اوان. (آنندراج). هنگام. وقت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اِف ّ. اَفّان. تَئفَّه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: ’کان ذلک علی افه و افانه’، یعنی وقت و هنگامش بود و یقال: ’اخده بافانه’، یعنی گرفت آن را در وقت آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کنایه از مظلومان و پریشان شدگان باشد. (آنندراج) (برهان). کنایه از مظلومان پریشان وبیماران عاجز باشد. (انجمن آرای ناصری) : بخوشبوئی خاک افتادگان بخوشخوئی طبع آزادگان. نظامی. زبس افتادگان را داد میداد جهان را عدل نوشروان شد از یاد. نظامی. نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید که گر ز پای درآید کسش نگیرد دست. سعدی. ما خود افتادگان مسکینیم حاجت تیغبرکشیدن نیست. سعدی. آنکس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری. حافظ. حذر کن ز آزار افتادگان. فتحعلی خان صبا
گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کنایه از مظلومان و پریشان شدگان باشد. (آنندراج) (برهان). کنایه از مظلومان پریشان وبیماران عاجز باشد. (انجمن آرای ناصری) : بخوشبوئی خاک افتادگان بخوشخوئی طبع آزادگان. نظامی. زبس افتادگان را داد میداد جهان را عدل نوشروان شد از یاد. نظامی. نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید که گر ز پای درآید کسش نگیرد دست. سعدی. ما خود افتادگان مسکینیم حاجت تیغبرکشیدن نیست. سعدی. آنکس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری. حافظ. حذر کن ز آزار افتادگان. فتحعلی خان صبا
جمع واژۀ افانیه، نام گیاهی است و سگ انگور. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، حقارت و ابتذال. (آنندراج). خواری. ذلت. (ناظم الاطباء). سرافکندگی. (یادداشت مؤلف) : افتادگیم به طالعم نیست در پای خمی چرا نیفتم. ، کنایه از احتیاج و نکبت. (آنندراج) : نیامیزند با هم مردمان از نخوت دولت پس از افتادگی از هم جدائی نیست یاران را. وحید (از آنندراج). ، نقصان. کاست. (فرهنگ فارسی معین). محذوف. خرم در کتاب و مانند آن. (یادداشت مؤلف). سقوط. (ناظم الاطباء) : این کتاب افتادگی دارد. (از فرهنگ فارسی معین)
جَمعِ واژۀ اَفانِیَه، نام گیاهی است و سگ انگور. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، حقارت و ابتذال. (آنندراج). خواری. ذلت. (ناظم الاطباء). سرافکندگی. (یادداشت مؤلف) : افتادگیم به طالعم نیست در پای خمی چرا نیفتم. ، کنایه از احتیاج و نکبت. (آنندراج) : نیامیزند با هم مردمان از نخوت دولت پس از افتادگی از هم جدائی نیست یاران را. وحید (از آنندراج). ، نقصان. کاست. (فرهنگ فارسی معین). محذوف. خرم در کتاب و مانند آن. (یادداشت مؤلف). سقوط. (ناظم الاطباء) : این کتاب افتادگی دارد. (از فرهنگ فارسی معین)