جدول جو
جدول جو

معنی افان - جستجوی لغت در جدول جو

افان
(اَفْ فا)
هنگام. وقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). افّان. رجوع به این کلمه شود، تاسه و دمه برافتادن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
افان
(اِفْ فا)
زمان. هنگام. اوان. (آنندراج). هنگام. وقت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اف ّ. افّان. تئفّه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: ’کان ذلک علی افه و افانه’، یعنی وقت و هنگامش بود و یقال: ’اخده بافانه’، یعنی گرفت آن را در وقت آن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
افان
زمان هنگام
تصویری از افان
تصویر افان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افشان
تصویر افشان
(دخترانه)
پاشیدن، آشفته و پریشان (در مورد زلف به کار می رود)، ریشه افشاندن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از افسان
تصویر افسان
سنگی که با آن کارد و شمشیر را تیز کنند، افسانه، داستان، ساحر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افکن
تصویر افکن
افکندن، پسوند متصل به واژه به معنای اف کننده مثلاً پرتوافکن، سنگ افکن، شیرافکن، مردافکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابان
تصویر ابان
آبان، ماه هشتم از سال خورشیدی ایرانی، ماه دوم پاییز، آبان ماه، فرشتۀ موکل بر آب، روز دهم از هر ماه خورشیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افشان
تصویر افشان
پراکنده، بن مضارع افشاندن، پریشان مثلاً زلف افشان،
پسوند متصل به واژه به معنای افشاننده مثلاً آتش افشان، بذرافشان، درافشان، شکرافشان، گل افشان،
پسوند متصل به واژه به معنای افشاندن مثلاً زرافشان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افغان
تصویر افغان
طایفه ای ساکن افغانستان، از مردم افغانستان
فغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افنان
تصویر افنان
فنن ها، شاخۀ درخت ها، جمع واژۀ فنن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجفان
تصویر اجفان
جفن ها، پلک های چشم، جمع واژۀ جفن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افنا
تصویر افنا
نیست کردن، نابود کردن، نیستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افام
تصویر افام
وام، قرض، دین، فام، پام
فرهنگ فارسی عمید
(اُ نا)
گیاهی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کنایه از مظلومان و پریشان شدگان باشد. (آنندراج) (برهان). کنایه از مظلومان پریشان وبیماران عاجز باشد. (انجمن آرای ناصری) :
بخوشبوئی خاک افتادگان
بخوشخوئی طبع آزادگان.
نظامی.
زبس افتادگان را داد میداد
جهان را عدل نوشروان شد از یاد.
نظامی.
نترسد آنکه بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای درآید کسش نگیرد دست.
سعدی.
ما خود افتادگان مسکینیم
حاجت تیغبرکشیدن نیست.
سعدی.
آنکس که اوفتاد خدایش گرفت دست
گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری.
حافظ.
حذر کن ز آزار افتادگان.
فتحعلی خان صبا
لغت نامه دهخدا
(اَ نی ی)
جمع واژۀ افانیه، نام گیاهی است و سگ انگور. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، حقارت و ابتذال. (آنندراج). خواری. ذلت. (ناظم الاطباء). سرافکندگی. (یادداشت مؤلف) :
افتادگیم به طالعم نیست
در پای خمی چرا نیفتم.
، کنایه از احتیاج و نکبت. (آنندراج) :
نیامیزند با هم مردمان از نخوت دولت
پس از افتادگی از هم جدائی نیست یاران را.
وحید (از آنندراج).
، نقصان. کاست. (فرهنگ فارسی معین). محذوف. خرم در کتاب و مانند آن. (یادداشت مؤلف). سقوط. (ناظم الاطباء) : این کتاب افتادگی دارد. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از افسان
تصویر افسان
سنگی که با آن کارد و شمشیر و مانند آن را تیز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
همین دم اینک هم اکنون ترکی شونده این دم همین دم هم اکنون اکنون، اینک، حالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افغان
تصویر افغان
فریاد، زاری، ناله، غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افشان
تصویر افشان
پراکنده، منتشر، متفرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاک
تصویر افاک
دروغگو دروغوند دروغزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افران
تصویر افران
خودپسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاف
تصویر افاف
ترس، هراس
فرهنگ لغت هوشیار
در حال افتادن، یا افتان و خیزان راه رفتن، آهسته و بحالت افتادن و برخاستن راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی افکننده آید: مرد افکن کوه افکن شیر افکن پرتوافکن
فرهنگ لغت هوشیار
در کلمات مرکب بمعنی افکننده آید: مرد افکن کوه افکن شیر افکن پرتوافکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افنا
تصویر افنا
نیست کردن، نابود گردانیدن، نیستی، نابودی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فنن، شاخه ها، جمع فن، گونه ها گونه گون آوردن، جمع فنن شاخه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشان
تصویر اشان
مخفف ایشان، آنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادفان
تصویر ادفان
جمع دفین، پنهان کرده ها زیر خاکی ها چاه انباشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجفان
تصویر اجفان
جمع جفن، پلک ها بسیار گابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتان
تصویر اتان
ماچه خر فرانسوی ابویه فرانسوی تالاب مرداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابان
تصویر ابان
آبان، هشتمین ماه سال خورشیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجفان
تصویر اجفان
جمع جفن، پلک چشم، غلاف شمشیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الان
تصویر الان
اکنون، اینگاه، ایدر، همینگاه، هم اکنون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اذان
تصویر اذان
بانگ نماز
فرهنگ واژه فارسی سره