معنی اجفان
اجفان
جمع جفن، پلک چشم، غلاف شمشیر
تصویر اجفان
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اجفان
اجفان
اجفان
جمع جفن، پلک ها بسیار گابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اجفان
اجفان
جفن ها، پلک های چشم، جمعِ واژۀ جفن
فرهنگ فارسی عمید
اجفان
اجفان
بسیار آرمیدن با زنان
لغت نامه دهخدا
اجفان
اجفان
جَمعِ واژۀ جَفن. پلکهای چشم. مژگان.
لغت نامه دهخدا
اجبان
اجبان
بزدل شمردن ترسودانی
فرهنگ لغت هوشیار
اجوفان
اجوفان
شکم و زیر شکم کاواکان
فرهنگ لغت هوشیار
اجنان
اجنان
آبچین پیچی، پنهان شدن، بچه انداختن، دیوانه کردن (آبچین کفن حوله)
فرهنگ لغت هوشیار
اجفال
اجفال
پرانیدن، تیز وزیدن باد، شتافتن شتاباندن، جمع جفل، سرگین های پیل
فرهنگ لغت هوشیار
اجفار
اجفار
جمع جفر، بزغالگان، نوبرگان، ناپدید شدن، بازماندن از هم بستری
فرهنگ لغت هوشیار