- اغتماس
- در آب فرو رفتن فرو رفتن در آب. اغتمام غمگین شدن اندوهناک گردیدن اندوهگین گشتن
معنی اغتماس - جستجوی لغت در جدول جو
- اغتماس ((اِ تِ))
- فرو رفتن در آب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آبفرویی به آب فروشدن سربه زیرآب فروبردن به آب فرو شدن فرو شدن در آب در آب غوطه خوردن به یک باره در آب فرو شدن
لابه، خواهش
مضطرب شدن، ناراحت شدن
غنودن، آسان شدن، ناچیز شمردن
کرشمه کاری، آک بستن (آک عیب)، ناچیز شمردن
کرکم مالیدن بر رخسار، فراپوشاندن آب، خردزدایی مستی
پنهانشدن در تاریکی شبگاه درآمدن
جستن چیزی، تضرع، خواهش، طلب کردن چیزی
سراپا فرو رفتن در آب
با زاری و اصرار از کسی چیزی خواستن
پیه گذاری، پیه مالی
گرد آمدن، تجمع
دست بسودن پرواسیدن
چاه روبی، خانه روبی خانه تکانی
خاز شدن، خازیستن (پژوهشی در اساطیر ایران پاره نخست مهرداد بهار)
کیسه بری زود دوزی تر دستی پنهان ربایی، ستوده گویی دزدی کردن
باربر گرفتن، حمل کردن
جمع احتمال یا حساب احتمات بر روی امکان وقوع پیشامدی یا صورت گرفتن کاری حساب کردن و احتمالهای کار را بحساب آوردن
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
خود پاسداری، کش رفتن دزدیدن
زندانی شدن
خاموش بودن خامشیدن خوار گشتن
غرش آسمان، تنبیدن
گوشت نو آوردن، خوشه پری پرشدن خوشه
جنبیدن، دلواپسی
خم شدن، خوار شماری
اندوهگینی، دلسوختگی
غسل ارتماسی، فرو رفتن در آب کریا جاری به قصد غسل
شوریدن، جنبیدن برای دشمنی
نگونسازی افتادن برآمدن پستان