- اعواق(اِ)
سپری شدن. (ناظم الاطباء) : اعوق بی الدابه او الزاد اعاقه، سپری شد. (منتهی الارب). از سفر بازماندن: اعوق بی الدابه او الزاد اعواقاً، قطع، ای عجزت عن السفر. (از اقرب الموارد) ، زدایندۀ زنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). صیقل. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جلادهنده شمشیر و کارد و هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) ، صاف چیزی. (ناظم الاطباء). صاف کننده هر چیزی. مؤنث: عوساء. ج، عوس. (از اقرب الموارد)
